فیک جیمین دوبال عجیب
فیک جیمین دوبال عجیب
(پارت۱۵)
از زبان ات
ایستاده بودم صدای زوزه گرگ اومد برگشتم دیدم یه گرگ داره میاد نزدیکم رفتم عقب گرگ داشت اروم اروم میمود نزدیکم پام به سنگ گیر کرد خوردم زمینکه چشمم جیمین افتاد گرگ تا خواست روم بپره جیمین گرگ شد و نجاتم داد جیمین سرگرم با گرگ بود تعجب کرده بودم اما بیشتر خوشحال بودم چون بالاخره مطمعن شدم جیمین ادم نیست بلکه یه موجود عجیبه بعداز اینکه گرگ رو فراری داد بهم یه نگاه کردم داشت میرفت گفتم جیمین کجا میری برگشتم و تبدیل به ادم شد و گفت فکر می کردم منو ندیده باشی گفتم کدوم گرگی یه انسانو از دست یه گرگ نجات میده بیا بریم گفت چرا اومدی اینجا قضیه رو بهش گفتم رفتیم خونه بچه ها هم اونجا بودم راجب گرگ بهشون چیزی نگفتیم جیمین رفت توی اتا قش منم پشت سرش رفتم دیدم پیرهن شو در اورد از دستش خون میمومد پشتش به من بود گفتم چیشده ترسید گفت بلد نیستی در بزنی گفتم یهویی شد گفت گرگ منو گاز گرفت رفتم جعبه کمک های اولیه رو اوردم دستشو پانسمان کردم
گفتم یکم راجب خودت بگو من از تو چیزی نمیدونم از زبان جیمین
ات خیلی فوضولی خب من دوهزار ساله نصل انسان گرگ نما هم فقط منم همه مردن من فقط ۵ سالم بود که مامانم گفت جیمین نزار هیچ انسانی هویت واقعی توروببینه اون اخرین حرفی بود که بهم گفت و والدینم مرد شکارشون کردن
(پارت۱۵)
از زبان ات
ایستاده بودم صدای زوزه گرگ اومد برگشتم دیدم یه گرگ داره میاد نزدیکم رفتم عقب گرگ داشت اروم اروم میمود نزدیکم پام به سنگ گیر کرد خوردم زمینکه چشمم جیمین افتاد گرگ تا خواست روم بپره جیمین گرگ شد و نجاتم داد جیمین سرگرم با گرگ بود تعجب کرده بودم اما بیشتر خوشحال بودم چون بالاخره مطمعن شدم جیمین ادم نیست بلکه یه موجود عجیبه بعداز اینکه گرگ رو فراری داد بهم یه نگاه کردم داشت میرفت گفتم جیمین کجا میری برگشتم و تبدیل به ادم شد و گفت فکر می کردم منو ندیده باشی گفتم کدوم گرگی یه انسانو از دست یه گرگ نجات میده بیا بریم گفت چرا اومدی اینجا قضیه رو بهش گفتم رفتیم خونه بچه ها هم اونجا بودم راجب گرگ بهشون چیزی نگفتیم جیمین رفت توی اتا قش منم پشت سرش رفتم دیدم پیرهن شو در اورد از دستش خون میمومد پشتش به من بود گفتم چیشده ترسید گفت بلد نیستی در بزنی گفتم یهویی شد گفت گرگ منو گاز گرفت رفتم جعبه کمک های اولیه رو اوردم دستشو پانسمان کردم
گفتم یکم راجب خودت بگو من از تو چیزی نمیدونم از زبان جیمین
ات خیلی فوضولی خب من دوهزار ساله نصل انسان گرگ نما هم فقط منم همه مردن من فقط ۵ سالم بود که مامانم گفت جیمین نزار هیچ انسانی هویت واقعی توروببینه اون اخرین حرفی بود که بهم گفت و والدینم مرد شکارشون کردن
۴.۲k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.