پارت334
#پارت334
در سکوت و با لبخندی روی لب رانندگی می کرد که مهری دیگر طاقت فضای سنگین ماشین را نیاورد !
نیم خیز شد و بلند گفت:
_کجا میخوای ببری منو؟؟
روزبه که از همان اول متتظر اعتراض و جیغ جیغ هایش بود و به نظرش ، سکوتِ مهری کمی عجیب می آمد با خنده گفت :
_خداروشر سالمی ، فکر کردم سرت ضربه ای چیزی خورده انقد ساکتی!
مهری دست به سینه نشست .
_منتظر بودم خودت بگی کجا میریم ولی انگار نه انگار !!
روزبه لبخندی زد و درحالی که نگاهش به جاده بود گفت :
_میریم یه جای خوب یکم خوش بگذره بمون !
مهری چشم هایش را ریز کرد و گفت : باشه ولی من گشنمه!!
روزبه دست دراز کرد و لپ مهری را کشید !
_شکمو تر از تو ندیدم من ! میریم اونجا ی چی میخوریم دیگ !
...
در سکوت و با لبخندی روی لب رانندگی می کرد که مهری دیگر طاقت فضای سنگین ماشین را نیاورد !
نیم خیز شد و بلند گفت:
_کجا میخوای ببری منو؟؟
روزبه که از همان اول متتظر اعتراض و جیغ جیغ هایش بود و به نظرش ، سکوتِ مهری کمی عجیب می آمد با خنده گفت :
_خداروشر سالمی ، فکر کردم سرت ضربه ای چیزی خورده انقد ساکتی!
مهری دست به سینه نشست .
_منتظر بودم خودت بگی کجا میریم ولی انگار نه انگار !!
روزبه لبخندی زد و درحالی که نگاهش به جاده بود گفت :
_میریم یه جای خوب یکم خوش بگذره بمون !
مهری چشم هایش را ریز کرد و گفت : باشه ولی من گشنمه!!
روزبه دست دراز کرد و لپ مهری را کشید !
_شکمو تر از تو ندیدم من ! میریم اونجا ی چی میخوریم دیگ !
...
۲.۶k
۰۳ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.