p12
p12
قیافه بکهیون خیلی باحال شده بود از ترس و داشتم از داخل میپوکیدم از خنده
بکیهون: ر... ردش کن لطفاردش کن واااااایییی(داد)
هه سو: باشه باشه(خنده)
هه سو: بیا رد کردم، چیه نکنه ترسیدی ها(خنده) قیافت خیلی باحال شده بود
بکهیون: ن خیرم اصلانترسیدم فقط خوشم نمیومد از این فیلم(پوکر نگاه میکنع)
هه یو من خابم میاد کجا باید بخابم
بکهیون: اول برو از تو کمد من یه هودی بردار بپوش تو اون اتاق
هه سو: پس تو کجا میخابی
بکهیون: من رومبل(خنده ملیح) برو شب بخیر
هه سو: شب بخیر
رفتم تو اتاقی که بکهیون گفته بود، یه هودی مشکی پوشیدم، خیلی برام بزگ بود توش گن شده بودم تا زیر زانوم بود
بکهیون ظ:(خندههههه) خیلی..... خیلی... باحال شده ثای خدا نکاش کن(خنده)
هه سو: پسره هیز از کی اینجایی
بکهیون: همین حالا اومدم بابا چرا داد میزنی اومدم پتو بردارم برم
هه سو: بیا بگیر، برو دیکه بخاب اگه میخای بمیری تا بیام
بکهیون: اوو چته بابا رفتم، چقد ترسناکه یا عیسی مسیح
هه سو: برووو دیگه
بکهیون رفت و نشستم رو تخت دیدم گوشیم نیست از اتاق رفتم بیرون بیارمش، با بدن لخت بکهیون مواجه شدم، در دهنمو گرفتم جیغ نزنم، بدنش خیلی هات بود (دختره هیز چش چرون)
بکهیون: یا... تو.. تو اینجاچه کار میکنی، چرا زل زدی به من
هه سو:ببخشید(سکسکه) حیح او... مدم گوشیمو بردارم ببخشید
چپ چپ که نگاهم بهش نیوفت رفتم گوشیمو بردارم اومدم برگردم پام گیر کرد به پایه مبل و میخلستم بیوفتم زمین و جیغ کشیدم، فک میکردم افتادم رو زمین چشمامو باز کردم با صورت بکهیون مواجه شدم، تو چشاش زل زده بودم سریع سرمو زدم با دماغ که پهن زمین شد از درد
بکهیون: اخخخخخخخخخ (داد) دماغم چته رواانی کمکت کردم فقط اخخخ
هه سو: تقصیر توعم اگه نمیگرفتیم اینحور نمیشد، شب بخیر
سریع رفتم تو اتاق و درو بستم رو تخت دراز کشیدم و گوشیمو روشن کردم، چند تا پیام از جین دریافت کرده بودم، بازشون کردم
جین: هه سو خونه دوستت نیستی کجایی
جین: زنگ زدم به دوستت گفت خونه ما نیست، لطفا جواب بده
هه سو: اومدم بیرون شهر سئول نیستم
هه سو: با دوتا رفیق های قدیمیم اومدیم جنگل شب بخیر
جین:.....(در حال تایپ)
جین: ادرس و بده منم میام اونجا
هه سو: نیازی نیست شب بخیر
گوشیمو خاموش کردم و به بیرون از پنحره زل زده بودم، هوا کاملا تاریک بود، نور ماه افتاده بود رو صورتم و ویو خوبی داشت، چند قطره بارون چکید روی پنجره
هه سو: بارون شروع شد پس
چشمامو بستم و خابیدم
فردا صبح:
از خاب بلند شدم از اتاق رفتم بیرون رو مبل نشستم، انکار کسی خونه نبود، رفتم لباسدمو پوشیدم و گوشیمو برداشتم که برم بیرون از کلبه یکم، کلاهمو گذاشتم سرم و رفتم بیرون، یه تویله بود یه اسب سفیذ خیلی ناز بسته شده بود رفتم پیشش
کامنت: ۲۵۰
لایک: ۴٠
قیافه بکهیون خیلی باحال شده بود از ترس و داشتم از داخل میپوکیدم از خنده
بکیهون: ر... ردش کن لطفاردش کن واااااایییی(داد)
هه سو: باشه باشه(خنده)
هه سو: بیا رد کردم، چیه نکنه ترسیدی ها(خنده) قیافت خیلی باحال شده بود
بکهیون: ن خیرم اصلانترسیدم فقط خوشم نمیومد از این فیلم(پوکر نگاه میکنع)
هه یو من خابم میاد کجا باید بخابم
بکهیون: اول برو از تو کمد من یه هودی بردار بپوش تو اون اتاق
هه سو: پس تو کجا میخابی
بکهیون: من رومبل(خنده ملیح) برو شب بخیر
هه سو: شب بخیر
رفتم تو اتاقی که بکهیون گفته بود، یه هودی مشکی پوشیدم، خیلی برام بزگ بود توش گن شده بودم تا زیر زانوم بود
بکهیون ظ:(خندههههه) خیلی..... خیلی... باحال شده ثای خدا نکاش کن(خنده)
هه سو: پسره هیز از کی اینجایی
بکهیون: همین حالا اومدم بابا چرا داد میزنی اومدم پتو بردارم برم
هه سو: بیا بگیر، برو دیکه بخاب اگه میخای بمیری تا بیام
بکهیون: اوو چته بابا رفتم، چقد ترسناکه یا عیسی مسیح
هه سو: برووو دیگه
بکهیون رفت و نشستم رو تخت دیدم گوشیم نیست از اتاق رفتم بیرون بیارمش، با بدن لخت بکهیون مواجه شدم، در دهنمو گرفتم جیغ نزنم، بدنش خیلی هات بود (دختره هیز چش چرون)
بکهیون: یا... تو.. تو اینجاچه کار میکنی، چرا زل زدی به من
هه سو:ببخشید(سکسکه) حیح او... مدم گوشیمو بردارم ببخشید
چپ چپ که نگاهم بهش نیوفت رفتم گوشیمو بردارم اومدم برگردم پام گیر کرد به پایه مبل و میخلستم بیوفتم زمین و جیغ کشیدم، فک میکردم افتادم رو زمین چشمامو باز کردم با صورت بکهیون مواجه شدم، تو چشاش زل زده بودم سریع سرمو زدم با دماغ که پهن زمین شد از درد
بکهیون: اخخخخخخخخخ (داد) دماغم چته رواانی کمکت کردم فقط اخخخ
هه سو: تقصیر توعم اگه نمیگرفتیم اینحور نمیشد، شب بخیر
سریع رفتم تو اتاق و درو بستم رو تخت دراز کشیدم و گوشیمو روشن کردم، چند تا پیام از جین دریافت کرده بودم، بازشون کردم
جین: هه سو خونه دوستت نیستی کجایی
جین: زنگ زدم به دوستت گفت خونه ما نیست، لطفا جواب بده
هه سو: اومدم بیرون شهر سئول نیستم
هه سو: با دوتا رفیق های قدیمیم اومدیم جنگل شب بخیر
جین:.....(در حال تایپ)
جین: ادرس و بده منم میام اونجا
هه سو: نیازی نیست شب بخیر
گوشیمو خاموش کردم و به بیرون از پنحره زل زده بودم، هوا کاملا تاریک بود، نور ماه افتاده بود رو صورتم و ویو خوبی داشت، چند قطره بارون چکید روی پنجره
هه سو: بارون شروع شد پس
چشمامو بستم و خابیدم
فردا صبح:
از خاب بلند شدم از اتاق رفتم بیرون رو مبل نشستم، انکار کسی خونه نبود، رفتم لباسدمو پوشیدم و گوشیمو برداشتم که برم بیرون از کلبه یکم، کلاهمو گذاشتم سرم و رفتم بیرون، یه تویله بود یه اسب سفیذ خیلی ناز بسته شده بود رفتم پیشش
کامنت: ۲۵۰
لایک: ۴٠
۷۳.۷k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.