عشق اغیشته به خون
عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۸۰
جیمین بی توجه بهش دستش را روی بازو میونشی کشید : هی بگو دیگه نمیخواعی کمکم کنی
میونشی روبه جیمین کرد و موهایش را پشت گوش برد : قول بده که با این اسم صدام نکنی ..
لبخند رو لب جیمین ظاهر شد: معلومه که نمیگم راجبم چیفکر کردی ..
میونشی : راستش پشت سرم ای چون کنار جونا نشسته اینم اتو
تهیونگ نگاهش را ردو بدل کرد : چی چی .. ؟ حالا چه ربطی داره
جیمین روبه تعیونگ کرد سپس با لحن گنگی گفت : وقتی تهدید باشه همه چی خوب میشه
جان وسط حرفش پرید : زن دایی خوشگلم حیف شما
جیمین حرصی خندید و در دلش فوحش ای نثار اش نمود تهیونگ آروم خندید و گفت : هی عقل کل شرکت نقشه ای داری
جیمین تکیه داد به صندلی : معلومه که دارم .. ای چون رو تهدید میکنم که با ما قرارداد ببنده ما هم دختمون رو بهش میدیم همین !
ابرو های بلند تعیونگ بالا پرید وسط حرفش میونشی پرید و آروم گفت : هی آروم تر اونی خوابه ..
تهیونگ با چشم هایش بی کوچک اش تند نگاهی به مین جی انداخت مژه های بلندش حالا در مرز دید زیبا تهیونگ قرار گرفت بلافاصله بدون اختیار خم شد و پیشانیش را نرم پر از عشق بوسید ..
حدس میونشی شاید هم درست بود ، ولی سکوت کرد و به تهیونگ ای که در حال بلند کردن مین جی بود خیره شد
تهیونگ: بقیه کارا با تو جیمین من میرم
کم تر از یک پر قو بلندش کرد سپس با گام های آرام از آن ها دور شد.. میونشی لبخند پر از محبتش زد جیمین آورم بلند شد و زیر لبی گفت : میام .. سپس به سمت میز ای چون رفت .. جان کلافه به صندلی تکیه داد : دایی زود بیا
جیمین سری تکون داد میونشی پشت کرد به آن ها با دیدن جان که کلافه به اطراف نگاه میکرد زل زد : خوبی جان ؟
جان : اممم نه باید برم سرویس بهداشتی
میونشی با لبخند گفت : بیا من با تو میرم
جان با لبخند گنگی سری تکون داد سپس هر دو بلند شدن .. به راه رو نرسیده که میونشی جلو جان نشست : جان عزیزم میدونی که نمیتونم با تو بیام اونجا سرویس بهداشتی اقایونه
جان با لبخند سری تکون داد سپس وارد سرویس بهداشتی شد ، میونشی کنار در ایستاد ... دو دختر سمت سرویس بهداشتی خانوم ها رفت در کنار ایستادن و با خنده گفت : این ای که کنار در بود اگه گفتی کیه ؟
دختر دیگر ای با خنده اشوه گفت. : آره بابا کیه که دختر بچه رو ناشناسه دختره کودن ..
در قبل دخترک مشت ای پر از خون گذاشته شد اخم هایش تو هم رفت و بغض آرومی به گلوش چنگ زد ..
دختره اشوه : خدا یا دلم رو پارک جیمین میسوزه .. چه دختری آخه این نیاز کدوم مردی رو برطرف میکنه
با هم دیگری خندیدن دخترک با بغض به زمین خیره شد بلافاصله در باز شد و هر دو از سرویس بهداشتی بیرون آمدن .. ولی
پارت ۱۸۰
جیمین بی توجه بهش دستش را روی بازو میونشی کشید : هی بگو دیگه نمیخواعی کمکم کنی
میونشی روبه جیمین کرد و موهایش را پشت گوش برد : قول بده که با این اسم صدام نکنی ..
لبخند رو لب جیمین ظاهر شد: معلومه که نمیگم راجبم چیفکر کردی ..
میونشی : راستش پشت سرم ای چون کنار جونا نشسته اینم اتو
تهیونگ نگاهش را ردو بدل کرد : چی چی .. ؟ حالا چه ربطی داره
جیمین روبه تعیونگ کرد سپس با لحن گنگی گفت : وقتی تهدید باشه همه چی خوب میشه
جان وسط حرفش پرید : زن دایی خوشگلم حیف شما
جیمین حرصی خندید و در دلش فوحش ای نثار اش نمود تهیونگ آروم خندید و گفت : هی عقل کل شرکت نقشه ای داری
جیمین تکیه داد به صندلی : معلومه که دارم .. ای چون رو تهدید میکنم که با ما قرارداد ببنده ما هم دختمون رو بهش میدیم همین !
ابرو های بلند تعیونگ بالا پرید وسط حرفش میونشی پرید و آروم گفت : هی آروم تر اونی خوابه ..
تهیونگ با چشم هایش بی کوچک اش تند نگاهی به مین جی انداخت مژه های بلندش حالا در مرز دید زیبا تهیونگ قرار گرفت بلافاصله بدون اختیار خم شد و پیشانیش را نرم پر از عشق بوسید ..
حدس میونشی شاید هم درست بود ، ولی سکوت کرد و به تهیونگ ای که در حال بلند کردن مین جی بود خیره شد
تهیونگ: بقیه کارا با تو جیمین من میرم
کم تر از یک پر قو بلندش کرد سپس با گام های آرام از آن ها دور شد.. میونشی لبخند پر از محبتش زد جیمین آورم بلند شد و زیر لبی گفت : میام .. سپس به سمت میز ای چون رفت .. جان کلافه به صندلی تکیه داد : دایی زود بیا
جیمین سری تکون داد میونشی پشت کرد به آن ها با دیدن جان که کلافه به اطراف نگاه میکرد زل زد : خوبی جان ؟
جان : اممم نه باید برم سرویس بهداشتی
میونشی با لبخند گفت : بیا من با تو میرم
جان با لبخند گنگی سری تکون داد سپس هر دو بلند شدن .. به راه رو نرسیده که میونشی جلو جان نشست : جان عزیزم میدونی که نمیتونم با تو بیام اونجا سرویس بهداشتی اقایونه
جان با لبخند سری تکون داد سپس وارد سرویس بهداشتی شد ، میونشی کنار در ایستاد ... دو دختر سمت سرویس بهداشتی خانوم ها رفت در کنار ایستادن و با خنده گفت : این ای که کنار در بود اگه گفتی کیه ؟
دختر دیگر ای با خنده اشوه گفت. : آره بابا کیه که دختر بچه رو ناشناسه دختره کودن ..
در قبل دخترک مشت ای پر از خون گذاشته شد اخم هایش تو هم رفت و بغض آرومی به گلوش چنگ زد ..
دختره اشوه : خدا یا دلم رو پارک جیمین میسوزه .. چه دختری آخه این نیاز کدوم مردی رو برطرف میکنه
با هم دیگری خندیدن دخترک با بغض به زمین خیره شد بلافاصله در باز شد و هر دو از سرویس بهداشتی بیرون آمدن .. ولی
- ۴۷۵
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط