چند پارتی
چند پارتی
ازدواج اجباری...
پارت چهارم (آخر)
___________
ویو ا.ت
_آره.....حسودی میکنم ...عصبی میشم،حسودی میکنم از اینکه میبینم اونجوری بهت داره دست میزنه تو صدات در نمیاد...(داد)
ات:من دستش رو پس زدم بهت نزدیک شدم خب چیکار میتونستم بکنم وقتی بهم اهمیت نمیدادیی(داد)
روبرو هم دیگه ایستاده بودن
نامجون دستش رو بلند کرد که ا.ت رو بزنه ا.ت چشماش رو بست ...آروم چشماش رو باز کرد که دید نامجون دستش رو روی هوا نگه داشته دستش رو کنار ا.ت که دیوار بود کوبید...
_ا.ت لعنتتت کنههه(داد)
ات:د،دستت کبود شد...
_تو که میگی مهم نیستم....چرا نمیفهمی چرا متوجه نمیشی حسودی میکنم ....من آدم حسودیم...کسی حق نداره اموال من به چیزی که برای منه دست بزنه بعد اون حرا،،م،زاده دستش رو گذاشته بود روی پاهات(داد و عصبییی)....
ات:تو چی داری میگی!...ما که اصلا عاشق هم...
_چرا من عاشقتم ...دوست دارم نمیدونم چیکار کنم،نمیدونم باید چیکار کنم سردرگمم میفهمی؟!...(داد)
ات:آروم باش ...روی مبل بشین ...
نامجون آروم روی مبل نشست ا.ت پایین پاهاش روی زمین زانو زد
ات:معلوم هست چی میگی؟!... تو خودت قرارداد بستی که حق نداریم عاشق هم ...
_میدونم ...همه رو میدونم ولی چیکار کنم ؟!...ا.ت چیکار کنم؟! دله دیگه حالیش نمیشه داره عاشق کی میشه...نمیشه هم جلوش رو گرفت ...نمیدونم چیشد به خودم اومدم دیدم برای خیلی مهمی ...آنقدری مهمی که وقتی اون روز داخل پاساژ پسره بهت تیکه انداخت خودش تیکه تیکه شد ...دلیل نمیشه چون رئیس شرکت هستم نتونم کسی رو بکشم و دلیل نیست چون نمیتونم کسی رو بکشم نمیتونم بقیه رو به غلط کردن بندازم (کسی رو نکشته)...ا.ت سردرگمم چون قلبم عاشقت شده ولی مغزم نمیتونه درک کنه ...نمیتونه درک کنه که عاشق کسی شده که باعث بدبختیشه ...درسته من باعث بدبختی تو شدم چون تو اون جشن مست کردم و خرابکاری کردم برای اینکه آبروم نره با دکتر شخصی بابام که تو جشن بود ازدواج کردم ... ولی تو برام مثل فرشته نجات بود از همون موقعی که باهات ازدواج کردم تو همیشه بودی که من رو جمع میکردی ...تو بودی که شب ها بیدار میموندی تا وقتی دیر رسیدم از حالم مطمئن باشه
دستش رو کلافه داخل موهاش برد ...
_حالا هم بهت میگم ...دوست دارم ...ولی ا،اگر قراره قبولم نکنی اصلا جوابم رو نده ....نمیتونم ببینم کس دیگه ای بهت دست میزنه...من حتی دیروز وقتی جیهوپ سر اون بازی بغلت کرد حسودی کردم بعد اون پسره اونجوری بهت دست. میزد ....
ات:ببخشید ...ببخشید نامجونا ببخشید ...
ادامه کامنت
#bts#army#BTS#BANGTAN#fake#NAMJOON
ازدواج اجباری...
پارت چهارم (آخر)
___________
ویو ا.ت
_آره.....حسودی میکنم ...عصبی میشم،حسودی میکنم از اینکه میبینم اونجوری بهت داره دست میزنه تو صدات در نمیاد...(داد)
ات:من دستش رو پس زدم بهت نزدیک شدم خب چیکار میتونستم بکنم وقتی بهم اهمیت نمیدادیی(داد)
روبرو هم دیگه ایستاده بودن
نامجون دستش رو بلند کرد که ا.ت رو بزنه ا.ت چشماش رو بست ...آروم چشماش رو باز کرد که دید نامجون دستش رو روی هوا نگه داشته دستش رو کنار ا.ت که دیوار بود کوبید...
_ا.ت لعنتتت کنههه(داد)
ات:د،دستت کبود شد...
_تو که میگی مهم نیستم....چرا نمیفهمی چرا متوجه نمیشی حسودی میکنم ....من آدم حسودیم...کسی حق نداره اموال من به چیزی که برای منه دست بزنه بعد اون حرا،،م،زاده دستش رو گذاشته بود روی پاهات(داد و عصبییی)....
ات:تو چی داری میگی!...ما که اصلا عاشق هم...
_چرا من عاشقتم ...دوست دارم نمیدونم چیکار کنم،نمیدونم باید چیکار کنم سردرگمم میفهمی؟!...(داد)
ات:آروم باش ...روی مبل بشین ...
نامجون آروم روی مبل نشست ا.ت پایین پاهاش روی زمین زانو زد
ات:معلوم هست چی میگی؟!... تو خودت قرارداد بستی که حق نداریم عاشق هم ...
_میدونم ...همه رو میدونم ولی چیکار کنم ؟!...ا.ت چیکار کنم؟! دله دیگه حالیش نمیشه داره عاشق کی میشه...نمیشه هم جلوش رو گرفت ...نمیدونم چیشد به خودم اومدم دیدم برای خیلی مهمی ...آنقدری مهمی که وقتی اون روز داخل پاساژ پسره بهت تیکه انداخت خودش تیکه تیکه شد ...دلیل نمیشه چون رئیس شرکت هستم نتونم کسی رو بکشم و دلیل نیست چون نمیتونم کسی رو بکشم نمیتونم بقیه رو به غلط کردن بندازم (کسی رو نکشته)...ا.ت سردرگمم چون قلبم عاشقت شده ولی مغزم نمیتونه درک کنه ...نمیتونه درک کنه که عاشق کسی شده که باعث بدبختیشه ...درسته من باعث بدبختی تو شدم چون تو اون جشن مست کردم و خرابکاری کردم برای اینکه آبروم نره با دکتر شخصی بابام که تو جشن بود ازدواج کردم ... ولی تو برام مثل فرشته نجات بود از همون موقعی که باهات ازدواج کردم تو همیشه بودی که من رو جمع میکردی ...تو بودی که شب ها بیدار میموندی تا وقتی دیر رسیدم از حالم مطمئن باشه
دستش رو کلافه داخل موهاش برد ...
_حالا هم بهت میگم ...دوست دارم ...ولی ا،اگر قراره قبولم نکنی اصلا جوابم رو نده ....نمیتونم ببینم کس دیگه ای بهت دست میزنه...من حتی دیروز وقتی جیهوپ سر اون بازی بغلت کرد حسودی کردم بعد اون پسره اونجوری بهت دست. میزد ....
ات:ببخشید ...ببخشید نامجونا ببخشید ...
ادامه کامنت
#bts#army#BTS#BANGTAN#fake#NAMJOON
۱۷.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.