p


'کمی بهش نزدیک شدم...خب چرا که نه
لبخندی زدم: اگه...بگم..آره چی؟'

"تعجب کردم..ولی خوشحالی جای تعجبم و گرفت: پس..حاضری این قلبی که واسه تو میتپه رو قبول کنی و..ازش مراقبت کنی؟"

'یکم دیگه بهش نزدیک شدم: آره'

"بازوهاشو گرفتم و آروم چسبوندمش به در..درو قفل کردم تا کسی وارد نشه و باعث خجالت ا.ت هم نشن..دستمو دور کمرش گذاشتم: خوشحالم..خوشحالم که قبولم کردی مادمازل... خودم همه چی رو درست می‌کنم و کنار خودم نگهت می‌دارم"

'کمی بخاطر نزدیکیمون خجالت کشیدم..ولی سعی کردم پنهانش کنم..سرمو انداختم پایین و دستامو روی سینه اش گذاشتم: این عشق شکنجه و منم شکنجه گر تو....قبولش میکنی آقای مین؟''

"خنده‌ای بخاطر اون گونه های سرخش کردم..
گونش و به آرومی نوازش کردم: چرا که نه..خانم مین"

'لبخند بزرگی بهش زدم و کمی خودمو جلوتر کشیدم: خانم مین؟...'

"بغلش کردم و داخل بغلم فشردمش..حس خیلی خوبی بود...
با لبخندی که هرلحظه عمیق تر میشد جوابش و دادم: درسته..خانم مین"
دیدگاه ها (۶)

p۴'لبخند بزرگی بهش زدم و کمی خودمو جلوتر کشیدم: خانم مین؟......

تکپارتی یونگیی:^

p۲"متوجه عصبانیتش شدم اما خودشو کنترل کرد..می‌دونم واقعا دار...

همکاری با لیلی خانوممم:))

پارت ۴۲ فیک دور اما آشنا

روانی منp37

#معشوقه_عالیجناب Pt: ³خواستم برم سمتش که نزدیک به یه متریم ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط