پارت ۱۲
پارت ۱۲
اون باغی که مهمونی توش بود بیرون شهر بود ماشینو پارک کردم و رفتم تو جمعیت کمی بود افرادی بودن که تو مسابقه برای آخرین مرحله مونده بودن مهم نبود بردن یا باختن تقربیا ۲۰ یا۲۵ نفر بودن از دور مربی و دیدم واسم دست تکون داد پیشش چند نفر دیگه هم بودن رفتم پیششون
مربی:سلام چطوری
جون هی:سلام ممنون شما خوبین
مربی:آره وایسا معرفی کنم
جون هی:از دیدنتون خوشحالم
اوناهم یه سر تکون دادن و وایسادم پیششون
مربی:چرا وایسادی اینجا برو پیش بقیه جونا
جون هی:آخه هیچ کسو نمیشناسم
مربی:جانگ کوک و که میشناسی برو پیش اون اون معرفیت میکنه
جون هی:اوکی
رفتم تو جمع جونا خیلی هاشون پسر بود دو سه تا دختر بود یعنی فقط پسرا میرن واسه مسابقه چه عجیب رفتم جلو
جون هی:سلام
همه برگشتن طرفمو سلام دادن
جانگ کوک:سلام جون هی خوبی
جون هی:ممنون شما خوبین
جانگ کوک:ممنون وایسا معرفی کنم
دونه به دونه معرفی کرد و تا آخر مهمونی موندم اونجا وقتی داشتم میرفتیم جانگ کوک صدام کرد
جانگ کوک:جون هی وایسا
جون هی:چیزی شده
جانگ کوک:میخواستم شمارمو بدم باهم در تماس باشم اگه دوس داری
بدم نیومد میتونست یه دوست باشه خیلی خوب میشد
جون هی:آره
شمارشو گفت و منم سیو کردم و برگشتم خونه
اسلاید دو باغی که توش مهمونی بود
اون باغی که مهمونی توش بود بیرون شهر بود ماشینو پارک کردم و رفتم تو جمعیت کمی بود افرادی بودن که تو مسابقه برای آخرین مرحله مونده بودن مهم نبود بردن یا باختن تقربیا ۲۰ یا۲۵ نفر بودن از دور مربی و دیدم واسم دست تکون داد پیشش چند نفر دیگه هم بودن رفتم پیششون
مربی:سلام چطوری
جون هی:سلام ممنون شما خوبین
مربی:آره وایسا معرفی کنم
جون هی:از دیدنتون خوشحالم
اوناهم یه سر تکون دادن و وایسادم پیششون
مربی:چرا وایسادی اینجا برو پیش بقیه جونا
جون هی:آخه هیچ کسو نمیشناسم
مربی:جانگ کوک و که میشناسی برو پیش اون اون معرفیت میکنه
جون هی:اوکی
رفتم تو جمع جونا خیلی هاشون پسر بود دو سه تا دختر بود یعنی فقط پسرا میرن واسه مسابقه چه عجیب رفتم جلو
جون هی:سلام
همه برگشتن طرفمو سلام دادن
جانگ کوک:سلام جون هی خوبی
جون هی:ممنون شما خوبین
جانگ کوک:ممنون وایسا معرفی کنم
دونه به دونه معرفی کرد و تا آخر مهمونی موندم اونجا وقتی داشتم میرفتیم جانگ کوک صدام کرد
جانگ کوک:جون هی وایسا
جون هی:چیزی شده
جانگ کوک:میخواستم شمارمو بدم باهم در تماس باشم اگه دوس داری
بدم نیومد میتونست یه دوست باشه خیلی خوب میشد
جون هی:آره
شمارشو گفت و منم سیو کردم و برگشتم خونه
اسلاید دو باغی که توش مهمونی بود
۷.۲k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.