راز این داغ که افتاد به پیشانی من
راز این داغ که افتاد به پیشانی من
بوسه ی توست نه از سجده ی طولانی من
باز در سجده تو را دیدم و تکرار گناه
کاش تردید کند عشق به قربانی من
چشم می خندد از این شادی درهم با غم
اشکی گم شود از گریه ی پنهانی من
شهر خندید از این بردگی عشق برو
تا زلیخا نخرد یوسف زندانی من
در تب و تاب تو چون سیب فرو می ریزم
قدرت جاذبه ات علت ویرانی من
موج با صخره به هم ریخت شبیه من و تو
جذر میبردی و مد ، حاصل ارزانی من
بوسه ی توست نه از سجده ی طولانی من
باز در سجده تو را دیدم و تکرار گناه
کاش تردید کند عشق به قربانی من
چشم می خندد از این شادی درهم با غم
اشکی گم شود از گریه ی پنهانی من
شهر خندید از این بردگی عشق برو
تا زلیخا نخرد یوسف زندانی من
در تب و تاب تو چون سیب فرو می ریزم
قدرت جاذبه ات علت ویرانی من
موج با صخره به هم ریخت شبیه من و تو
جذر میبردی و مد ، حاصل ارزانی من
۱.۲k
۲۰ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.