عشق مشکی
عشق مشکی
p22
دیدم تهیونگ نگاه عصبیشو به من و جونگ کوک دوخته
سریع سرمو از روی شونه جونگ کوک ورداشتم
£جونگ کوک:فسقلی خوش گذشته رو شونه من بهتا
-اذیت نکن کوک
و لبخندی زدم
-کی میرسیم؟
£جونگ کوک:چند ساعت دیگه میرسیم
سری تکون دادم
و دوباره چشمامو بستم اینبار سرمو به پنجره هواپیما تکیه دادم
نفهمیدم کی رسیدیم ولی از هواپیما پیاده شدیم
میخواستم بیوفتم زمین یکی منو گرفت دیدم تهیونگه به لباش نگاه کردم
لباشو نزدیک آورد سریع خودمو از بغلش آوردم بیرون
سوار ماشین شدیم حس کردم تهیونگ داره از اینه جلوی ماشین نگام میکنه
خودمو زدم به اون راه
دیدم جونگ کوک داره آهنگ گوش میده تو گوشش هنسفریه
یکی از هنسفری هارو از گوشش درآوردم و کردم تو گوش خودم
که جونگ کوک متعجب نگام کرد
-ببینیم چیا میگوشی جونگ کوک
$ا.د:ددی من بس نبود داری خودتو به جونگ کوک بند میکنی؟
-شغل خودتو رو من نزار انقدرم رو مخ من راه نرو که مو رو سرت نمیذارم
+تهیونگ:اح بس کنین خستم کردین با هردوتونم
پوزخندی زدم من اگه از پس این دختره عوضی برنیام باید برم بمیرم
جونگ کوک داشت آهنگ غمگینی گوش میداد که ناخداگاه اشک تو چشمام جمع شد هنسفریو کردم تو گوش خودش
£جونگ کوک:ا.ت ناراحت نشو ا.د مدلش همینه همه رو با کنایه هاش ناراحت میکنه
$ا.د:مرسی کوک چقدر خوب هوای منو داری
£جونگ کوک:مگه دروغ میگم!
-کوکی ولش کن من از پس این دختره برمیام به من میگن ا.ت
$ا.د:هه دهاتی نه ا.ت؟
-اونکه تویی
p22
دیدم تهیونگ نگاه عصبیشو به من و جونگ کوک دوخته
سریع سرمو از روی شونه جونگ کوک ورداشتم
£جونگ کوک:فسقلی خوش گذشته رو شونه من بهتا
-اذیت نکن کوک
و لبخندی زدم
-کی میرسیم؟
£جونگ کوک:چند ساعت دیگه میرسیم
سری تکون دادم
و دوباره چشمامو بستم اینبار سرمو به پنجره هواپیما تکیه دادم
نفهمیدم کی رسیدیم ولی از هواپیما پیاده شدیم
میخواستم بیوفتم زمین یکی منو گرفت دیدم تهیونگه به لباش نگاه کردم
لباشو نزدیک آورد سریع خودمو از بغلش آوردم بیرون
سوار ماشین شدیم حس کردم تهیونگ داره از اینه جلوی ماشین نگام میکنه
خودمو زدم به اون راه
دیدم جونگ کوک داره آهنگ گوش میده تو گوشش هنسفریه
یکی از هنسفری هارو از گوشش درآوردم و کردم تو گوش خودم
که جونگ کوک متعجب نگام کرد
-ببینیم چیا میگوشی جونگ کوک
$ا.د:ددی من بس نبود داری خودتو به جونگ کوک بند میکنی؟
-شغل خودتو رو من نزار انقدرم رو مخ من راه نرو که مو رو سرت نمیذارم
+تهیونگ:اح بس کنین خستم کردین با هردوتونم
پوزخندی زدم من اگه از پس این دختره عوضی برنیام باید برم بمیرم
جونگ کوک داشت آهنگ غمگینی گوش میداد که ناخداگاه اشک تو چشمام جمع شد هنسفریو کردم تو گوش خودش
£جونگ کوک:ا.ت ناراحت نشو ا.د مدلش همینه همه رو با کنایه هاش ناراحت میکنه
$ا.د:مرسی کوک چقدر خوب هوای منو داری
£جونگ کوک:مگه دروغ میگم!
-کوکی ولش کن من از پس این دختره برمیام به من میگن ا.ت
$ا.د:هه دهاتی نه ا.ت؟
-اونکه تویی
۱۳.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.