ختر مغرور من 🥲
ختر مغرور من 🥲
پارت 10
♡لباسی که جیمین داده بود واقعا خوشکل بود اما فک کنم اون پارک مو عوضی گیر بده یه ارایش ساده هم کردم و رفتم پایین
&اووو ببین همسرم چه خوشکل شده
♡عوضی خررر انگار من زنشم ک بهم میگه همسرم من زن یع اشغال مثل ت نمیشم اما تعجب کردم گیر نداد ولش بیا بریم
☆اماده شدم همه ی کارا رو انجام دادم خوب بهتره دیگه راه بیفتم
(ساعت ۸شب )
☆خوب من زود تر رسیدم رستوران خوبه تهیونگ رو دیدم و بهش علامت فرستادم یه زنگ هم زدم به کوک همچی ردیف بود یهو دیدم امدن
&سلام داداش چه رستوران خوشکلی
♡سلام
☆سلام چه خوشکل شدی
♡مرسی
&مرسی بابت لباس داداش خیلی خوشکله
☆خواهش میکنم
&خوب داداشم داخل کوت شلوار چه خوشتیپ هست
♡برای اولین بار با پارک مو همنظر بودم جیمین واقعا داخل کت شلوار خیلی خوشکل شده
☆مرسی داداش
&بیاین غذا سفارش بدیم
☆ببخشید منو رو میارین
&داداش مامان بابا چطورن برای عروسیم میخوام دعوتش کنم
☆عوضی سه سال از مامان بابا خبر نگرفته الان داره میپرسه
☆پدر داخل شرکت کار میکنه مامان هم از بابا جداشد و نمیدونم الان کجاستد
&که اینطورر
♡غذامون رو خوردیم خیلی شب کسل کننده ای هست
☆ببخشید منو دسر هارو میارین
♡من بستنی میخورم
☆منم بستنی کاکائویی میخورم
&منم همین طور
☆خوب خدمت کار داره دسر هارو میاره بهش چشمک زدم و علامت دادم
♡خدمت کار دسر همه رو داد امد مال من رو بده که ریختش روم عه مگه کوری درست بزارش رو میز لباسم خراب شد
#ببخشید خانم متاسفم
♡فایده ندارع برو کنار
☆برو داخل دستشویی لباست رو بشور
♡خودمم میدونم
☆ارع همینه رفت داخل دستشویی نوبت تهیونگ هست
تهیونگ: خوبه ات داره میاد
♡داشتم لباسم رو پاک میکردم و به خودم بدوبیرا میگفتم که چرا امدم اینجا ک یهو یه پسره امد پشت سرم و یهو جلو دهنم رو گرفت و از در پشتی بردم بیرون
تهیونگ: اروم باش اروم باش من دوست جیمین هستم و جیمین دستور داد اینکارو کنم
♡چی جیمین چرا
تهیونگ: خودش برات توضیح میده من دیگه باید برم
♡رفت منو داد دست چند تا ادم و بردنم داخل ماشین
☆تهیونگ امد و بهم علامت داد انگار کارش رو درست انجام داده
&چرا ات اینقدر طولش داد من میرم دنبالش
☆باشه داداش برو دنبالش
☆خوب داداشم رفت تا داداش رفت من زود رفتم و سوار ماشین شدم و از اونجا رفتم
&داداش عه جیمین کجا رفته از اون طرف ات نیست الانم جیمین نه نه امکان نداره جیمین این کارو کنه اهههه میدونستم از این خانواده خیری بهم نمیرسه
☆زنگ زدم کوک کوک هم کارش رو انجام داده بود و مادر ات رو دزدیده بود
مادر ات: داخل اتاقم نشسته بودم دیدم یه پسره از پنجره وارد شد و قبل از اینکه جیغ بزنم گفت اروم باشین از طرف جیمین امدیم همچی رو برام توضیح داد...
پارت 10
♡لباسی که جیمین داده بود واقعا خوشکل بود اما فک کنم اون پارک مو عوضی گیر بده یه ارایش ساده هم کردم و رفتم پایین
&اووو ببین همسرم چه خوشکل شده
♡عوضی خررر انگار من زنشم ک بهم میگه همسرم من زن یع اشغال مثل ت نمیشم اما تعجب کردم گیر نداد ولش بیا بریم
☆اماده شدم همه ی کارا رو انجام دادم خوب بهتره دیگه راه بیفتم
(ساعت ۸شب )
☆خوب من زود تر رسیدم رستوران خوبه تهیونگ رو دیدم و بهش علامت فرستادم یه زنگ هم زدم به کوک همچی ردیف بود یهو دیدم امدن
&سلام داداش چه رستوران خوشکلی
♡سلام
☆سلام چه خوشکل شدی
♡مرسی
&مرسی بابت لباس داداش خیلی خوشکله
☆خواهش میکنم
&خوب داداشم داخل کوت شلوار چه خوشتیپ هست
♡برای اولین بار با پارک مو همنظر بودم جیمین واقعا داخل کت شلوار خیلی خوشکل شده
☆مرسی داداش
&بیاین غذا سفارش بدیم
☆ببخشید منو رو میارین
&داداش مامان بابا چطورن برای عروسیم میخوام دعوتش کنم
☆عوضی سه سال از مامان بابا خبر نگرفته الان داره میپرسه
☆پدر داخل شرکت کار میکنه مامان هم از بابا جداشد و نمیدونم الان کجاستد
&که اینطورر
♡غذامون رو خوردیم خیلی شب کسل کننده ای هست
☆ببخشید منو دسر هارو میارین
♡من بستنی میخورم
☆منم بستنی کاکائویی میخورم
&منم همین طور
☆خوب خدمت کار داره دسر هارو میاره بهش چشمک زدم و علامت دادم
♡خدمت کار دسر همه رو داد امد مال من رو بده که ریختش روم عه مگه کوری درست بزارش رو میز لباسم خراب شد
#ببخشید خانم متاسفم
♡فایده ندارع برو کنار
☆برو داخل دستشویی لباست رو بشور
♡خودمم میدونم
☆ارع همینه رفت داخل دستشویی نوبت تهیونگ هست
تهیونگ: خوبه ات داره میاد
♡داشتم لباسم رو پاک میکردم و به خودم بدوبیرا میگفتم که چرا امدم اینجا ک یهو یه پسره امد پشت سرم و یهو جلو دهنم رو گرفت و از در پشتی بردم بیرون
تهیونگ: اروم باش اروم باش من دوست جیمین هستم و جیمین دستور داد اینکارو کنم
♡چی جیمین چرا
تهیونگ: خودش برات توضیح میده من دیگه باید برم
♡رفت منو داد دست چند تا ادم و بردنم داخل ماشین
☆تهیونگ امد و بهم علامت داد انگار کارش رو درست انجام داده
&چرا ات اینقدر طولش داد من میرم دنبالش
☆باشه داداش برو دنبالش
☆خوب داداشم رفت تا داداش رفت من زود رفتم و سوار ماشین شدم و از اونجا رفتم
&داداش عه جیمین کجا رفته از اون طرف ات نیست الانم جیمین نه نه امکان نداره جیمین این کارو کنه اهههه میدونستم از این خانواده خیری بهم نمیرسه
☆زنگ زدم کوک کوک هم کارش رو انجام داده بود و مادر ات رو دزدیده بود
مادر ات: داخل اتاقم نشسته بودم دیدم یه پسره از پنجره وارد شد و قبل از اینکه جیغ بزنم گفت اروم باشین از طرف جیمین امدیم همچی رو برام توضیح داد...
۱۴.۷k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.