رئیس پدرم

#رئیس پدرم
#PART_6

وقت حالم خوب شد بلند شدم

صدای بحث چند نفر میومد
یه گوشه وایسادم تا رد بشن

وقتی از کنارم گذشتن رفتم داخل

منشی به جا پدر من ، یه دختر به شدت جلف با آرایش غلیظ و لباس چسبنده و کوتاه بود رو اورده بودن

با دیدن من گفت∶
+عزیزم اینجا صدقه نمیدن، کی اجازه داد بیاین تو ..بفرمایید بیرون

دندونام و رو هم فشار دادم
اگه دست و بالم باز بود پ.ارش میکردم
حیف کارم گیر بود

باید الکی میگفتم با مهندس هماهنگ کردم تا اجازه بده

با صدایی که جدی بود گفتم∶ با مهندس کار دارم! خودشون هماهنگ کردن...

چپ چپ نگاه کرد
تلفن و برداشت و چند ثانیه بعد شروع کرد به حرف زدن

+جونگ کوک جون
_.....
+یکی اومده میگه وقت ملاقات داره..
_...

نگاهی بهم کرد
+ اقا اسمت چیه؟!

چی میگفتم
مردد نگته کردم که با جیغ گفت ∶ زود باش دیگه
دیدگاه ها (۰)

#رئیس پدرم#PART_7ته. کیم تهیونگپشت چشمی نازک کرد و گفت+جونگ ...

#رئیس پدرم#PART_8رفتم داخلدیدم دستاشو گذاشته رو در و داره با...

سلام امیدوارم که خوب باشید فعالیت هام از پنچشنبه شروع میشه چ...

#رئیس پدرم#PART_5پیاده راه رفتم مقابل یه برج بلند که طبقه اخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط