لجباز جذابP47
لجباز_جذابP47
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که تهیونگ دستمو کشیدد و رفتیم توی یکی از کلاسای خالی..
+تبریک میگم اقای جونگ کوک کو شیرینیش؟
_اتفاقا من باید تبریک بگممم... که..
+چی
_تو چطور جرات کردی بدون اجازه با اون پسره بخوابی؟
+با اجازه کی؟
_من..
+مگه من بردتم که باهام اینجوری میکنی؟ ببین جونگ کوک ما اگه تا شب هم همین جا وایستیم به هیچ نتیجه مشترک نمیرسیم..
_چزا باهاش خوابیدی؟
+چون دوست داشتممم...
که یه سیلی بهم زد...
_تو حق نداری با کس دیگه ای باشیییی..
ساکت شدممم و گریم گرفت و نشستم رو صندلی.. سرمو گذاشتم روی میز و همین جوور گریه میکردمم که هوسوک اومد توو...
€ات چرا داره گریه میکنه..؟
ات خوبی؟
_خفه شوو وحشییی
مدیر: اینجا چه خبرههه؟
€جونگ کوک به من میگه وحشییی
مدیر: موضوع چیه؟
€منم نمیدونم...
+ببخشید اقای مدیر.. هققق
مدیر: دوتاتون دفتر...
+اقای مدیر... من کلاس دارم نمیشه بعد کلاس بیامم
مدیر: نه
€دفتر خوش بگذرههه
ــــــــــــــــــــــــــــــ
مدیر: شما دوتا چرا باهم دعوا کردین؟
نگین مجبور میشم به پدر و مادرتون زنگ بزنم..
نمیگین؟
خیلی خب... زنگ بزنین به پدر و مادرشون بیان..
+موضوع سر..
مدیر: گوش میکنممم
+سر درس بوود... من درس خون نیستمم
مدیر: تو نمیخوای چیزی بگی؟
_لجبازی... میگه دوست دارم... درس نخونم
مدیر: زوود باشین از هم دیگه عذر خواهی کنید برید تو کلاساتون مگرنه مادراتون بایدبیان اینجاا
+ببخشید
_ببخشید
مدیر: حالا برید کلاساتون..
از کلاسا اومدیم بیروون و من اومدم توی کلاس..
+ببخشید خانوم..
خانم هان: نصف درس رو نبودی الانم برو همونجایی که بودی حتما خسلی بهت خوش گذشته..
که درو بستم پشت در نشستمم...
بعد از کلاس آیو اومد بیروون..
×ات گریه کردی؟... چیزی شده؟
+نههه خوبمم
×بگووببینم کی اذیتت کرده؟
+خودممم.. حالا بریمم
با آیو رفتیم توی حیاط روی صندلی ها نشستیمم... هیچ کدوممون حرف نمیزدیمم...
که ملیساعه اومد..
ملیسا:به به میبینم خلاف و ول کردین مثبت شدین..
×برو تا خفت نکردمم
*چیشده؟... تو اون ملیسا نیستی که دست ات رو..
×اره خودشه
ملیسا: کار من نبوود..
*هیی واستا اگه جرعت داری
×مرسی..
*ات مشکلی پیش اومده؟
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که تهیونگ دستمو کشیدد و رفتیم توی یکی از کلاسای خالی..
+تبریک میگم اقای جونگ کوک کو شیرینیش؟
_اتفاقا من باید تبریک بگممم... که..
+چی
_تو چطور جرات کردی بدون اجازه با اون پسره بخوابی؟
+با اجازه کی؟
_من..
+مگه من بردتم که باهام اینجوری میکنی؟ ببین جونگ کوک ما اگه تا شب هم همین جا وایستیم به هیچ نتیجه مشترک نمیرسیم..
_چزا باهاش خوابیدی؟
+چون دوست داشتممم...
که یه سیلی بهم زد...
_تو حق نداری با کس دیگه ای باشیییی..
ساکت شدممم و گریم گرفت و نشستم رو صندلی.. سرمو گذاشتم روی میز و همین جوور گریه میکردمم که هوسوک اومد توو...
€ات چرا داره گریه میکنه..؟
ات خوبی؟
_خفه شوو وحشییی
مدیر: اینجا چه خبرههه؟
€جونگ کوک به من میگه وحشییی
مدیر: موضوع چیه؟
€منم نمیدونم...
+ببخشید اقای مدیر.. هققق
مدیر: دوتاتون دفتر...
+اقای مدیر... من کلاس دارم نمیشه بعد کلاس بیامم
مدیر: نه
€دفتر خوش بگذرههه
ــــــــــــــــــــــــــــــ
مدیر: شما دوتا چرا باهم دعوا کردین؟
نگین مجبور میشم به پدر و مادرتون زنگ بزنم..
نمیگین؟
خیلی خب... زنگ بزنین به پدر و مادرشون بیان..
+موضوع سر..
مدیر: گوش میکنممم
+سر درس بوود... من درس خون نیستمم
مدیر: تو نمیخوای چیزی بگی؟
_لجبازی... میگه دوست دارم... درس نخونم
مدیر: زوود باشین از هم دیگه عذر خواهی کنید برید تو کلاساتون مگرنه مادراتون بایدبیان اینجاا
+ببخشید
_ببخشید
مدیر: حالا برید کلاساتون..
از کلاسا اومدیم بیروون و من اومدم توی کلاس..
+ببخشید خانوم..
خانم هان: نصف درس رو نبودی الانم برو همونجایی که بودی حتما خسلی بهت خوش گذشته..
که درو بستم پشت در نشستمم...
بعد از کلاس آیو اومد بیروون..
×ات گریه کردی؟... چیزی شده؟
+نههه خوبمم
×بگووببینم کی اذیتت کرده؟
+خودممم.. حالا بریمم
با آیو رفتیم توی حیاط روی صندلی ها نشستیمم... هیچ کدوممون حرف نمیزدیمم...
که ملیساعه اومد..
ملیسا:به به میبینم خلاف و ول کردین مثبت شدین..
×برو تا خفت نکردمم
*چیشده؟... تو اون ملیسا نیستی که دست ات رو..
×اره خودشه
ملیسا: کار من نبوود..
*هیی واستا اگه جرعت داری
×مرسی..
*ات مشکلی پیش اومده؟
۱۳.۴k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.