End 2
End 2
«پایان غمگین »
بچه ها این پایان غمگینه من چون پایان غمگین دوست دارم گفتم شاید شما هم مثل من باشید شایدم نه برای همین دو تا پایان براش گذاشتم اگه می خواین نخونید 🙂
.
.
« ویو ا/ت »
.
.
اروم چشمام رو باز کردم
نور سفیدی چشمام رو اذیت می کرد و صدا های ناهنجاری میشنیدم
سورا : بیدار شد
جیهو : اقای دختر
یونجی : پرستار به هوش امد
دکتر کمکم کرد که پاشم
ا/ت : چی شده من کجام
سورا : نترس عزیزم تو توی بیمارستانی الان حالت خوبه درد نداری
ا/ت : برای چی امدم؟ بیمارستان جونگ کوک کجاست ؟
بقیه اعضا با نگاه های ناراحت و در عین حال نگران به هم نگاه کردن
سورا : ا/ت تو وقتی داشتی از پارک به همراه هیرو ( سگ خانم هیرا که اول داستان بود اگه یادتون نمیاد برین پارت ۵ رو نخونید)
از خیابون رد می شدی تصادف کردی و الان ۸ ماهه توی کمایی و ما هم نمیدونیم جونگ کوک کجاست
نه نه نه نه نه امکان نداره
اینا همش یه رویا بود
هیچ کدومش واقعی نبود بنه برنامه سفر به توکیو
هیچ کدومش!!!
باورم نمیشه
اشک توی چشمام جمع شد
و اروم شروع کرد به بی صدا ریختن
ای کاش هیچ وقت از کما بیدار نمی شدم ای کاش می مردم
ا/ت : برید بیرون
یو هان : ولی ا/ت .......
ا/ت : همگی گمشید بیرونننننن * داد خیلی بلند
همگی رفتن بیرون و داشتم صدای دکتر از بیرون پنجره میشنیدم
دکتر : این رفتار خیلی طبیعیه الان توی شکه یک ذره باید بهش زمان بدین باید حداقل تا یک هفته اینده اینجا بمونه پش شما می تونید برید ما مواظبش هستیم
سورا : ببینید دوست ما خیلی روحیه شکننده ای داره لطفا مواظبش باشید
دکتر :حتما
رفتن کشو کنارم رو باز کردم دفترچه و خودکاری داخلش بود همون طور با صورت گریون دفترجه رو دستم گرفتم و اروم از روی تختم بلند شدم اولش درد وحشت ناکی توی تموم بدنم خس کردم ولی بعدش دوباره سر پا شدم و در اتاق رو باز کردم و ازش بیرون رفتم هیچ کس جلوش نبود پس به راحتی به سمت اسانسور رفتم و طبقه اخر زور زدم و از پله هاش بالا رفتمو در پشت بودم رو باز کردم چ روی صندلی که اونجا گذاشتن نشستم و تموم اون چیز هایی که توی کما دیدم رو با تموم جزییات نوشتم و روی اون صندلی گذاشتم و به سمت لبه پشت بوم رفتم و قبل از اینکه خودم رو پرت کنم صدای در امد برگشتم.....
.
.
.
الان ادامش رو می زارم
«پایان غمگین »
بچه ها این پایان غمگینه من چون پایان غمگین دوست دارم گفتم شاید شما هم مثل من باشید شایدم نه برای همین دو تا پایان براش گذاشتم اگه می خواین نخونید 🙂
.
.
« ویو ا/ت »
.
.
اروم چشمام رو باز کردم
نور سفیدی چشمام رو اذیت می کرد و صدا های ناهنجاری میشنیدم
سورا : بیدار شد
جیهو : اقای دختر
یونجی : پرستار به هوش امد
دکتر کمکم کرد که پاشم
ا/ت : چی شده من کجام
سورا : نترس عزیزم تو توی بیمارستانی الان حالت خوبه درد نداری
ا/ت : برای چی امدم؟ بیمارستان جونگ کوک کجاست ؟
بقیه اعضا با نگاه های ناراحت و در عین حال نگران به هم نگاه کردن
سورا : ا/ت تو وقتی داشتی از پارک به همراه هیرو ( سگ خانم هیرا که اول داستان بود اگه یادتون نمیاد برین پارت ۵ رو نخونید)
از خیابون رد می شدی تصادف کردی و الان ۸ ماهه توی کمایی و ما هم نمیدونیم جونگ کوک کجاست
نه نه نه نه نه امکان نداره
اینا همش یه رویا بود
هیچ کدومش واقعی نبود بنه برنامه سفر به توکیو
هیچ کدومش!!!
باورم نمیشه
اشک توی چشمام جمع شد
و اروم شروع کرد به بی صدا ریختن
ای کاش هیچ وقت از کما بیدار نمی شدم ای کاش می مردم
ا/ت : برید بیرون
یو هان : ولی ا/ت .......
ا/ت : همگی گمشید بیرونننننن * داد خیلی بلند
همگی رفتن بیرون و داشتم صدای دکتر از بیرون پنجره میشنیدم
دکتر : این رفتار خیلی طبیعیه الان توی شکه یک ذره باید بهش زمان بدین باید حداقل تا یک هفته اینده اینجا بمونه پش شما می تونید برید ما مواظبش هستیم
سورا : ببینید دوست ما خیلی روحیه شکننده ای داره لطفا مواظبش باشید
دکتر :حتما
رفتن کشو کنارم رو باز کردم دفترچه و خودکاری داخلش بود همون طور با صورت گریون دفترجه رو دستم گرفتم و اروم از روی تختم بلند شدم اولش درد وحشت ناکی توی تموم بدنم خس کردم ولی بعدش دوباره سر پا شدم و در اتاق رو باز کردم و ازش بیرون رفتم هیچ کس جلوش نبود پس به راحتی به سمت اسانسور رفتم و طبقه اخر زور زدم و از پله هاش بالا رفتمو در پشت بودم رو باز کردم چ روی صندلی که اونجا گذاشتن نشستم و تموم اون چیز هایی که توی کما دیدم رو با تموم جزییات نوشتم و روی اون صندلی گذاشتم و به سمت لبه پشت بوم رفتم و قبل از اینکه خودم رو پرت کنم صدای در امد برگشتم.....
.
.
.
الان ادامش رو می زارم
۹.۶k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.