bts
#معشوقه_لرد
پارت۱۳
تهیونگ از اتاق رفت بیرون و جونگکوکم از تخت بلند شد با وجود درد کمر و پاش از اتاق بیرون رفت که با دیدن پله های طولانی عمارت اه کلافع ای کشید
+کدوم احمقی اینهمه پله ساخته، من الان با این پا جچوری برم پایین؟... اها فهمیدم🤩😈
جونگکوک روی نرده های مارپیچ نشست و سر خورد ولی وقتی رسید به پایین نرده و نرده ها داشت تموم میشد و نمیتونست وایسته و مطمعن بود که میفته روی مردی که پایین نرده ها وایستاده بود
چشم هاش رو بست و جیغ دخترونه ای کشید که یک اژیر خطر هم بود و بعد توی بقل اون مرد فرود اومد و هردو به زمین افتادند
جونگکوک همونطور توی بقل اون مرد داشت تهیونگ رو فهش میداد که توی اون اتاق طبقه ی بالا بردنش که صدای تهیونگ رو با فاصله از خودش شنید
_پسره ی دست و پاچلفتی
و بعد توسط تهیونگ از بقل مرد در اومد و اون مرد هم با کمک تهیونگ از جا بلند شد
جونگکوک حواسش به پاش بود که حالا اسیبش از قبل هم بد تر بود
_عذر میخوام دستیار کیم حالتون خوبه؟ ببخشید این پسر دست و پا چلفتی همیشه دردسر درست میکنه
چیزیتون که نشد؟
جونگکوک درحالی که از درد پاش رو گرفته بود بدون اینکه سرشو بالا بگیره گفت
+اون مردی که من تو بقلش سقوط کردم با توجه به حجم عضله ای که داشت هیچیش نشده تهیونگ بیا به داد من برس
+چلاق بودم چلاق تر شدم😭
_جونگکوک درست صحبت کن و باید از اقای کیم عذر خواهی کنی
+میخواست اونجا واینسته به من چه، بعدشم تقصیر توعه که منو به اون اتاق بالا بردی و بعدشم تنهام گذاشتی
جونگکوک ناگهانی توی بقل مردی فرو رفت...
+تهیونگ چرا منو بقل کردی؟
اصلا کی انقد عضله ای و گنده شدی تو؟
؟: دلم برات تنگ شده بود کوچولو
؟: حالا دیگه منو با جناب کیم اشتباه میگیری؟
کمی طول کشید تا مغزه جونگکوک صدا رو انالیز کنه و دوباره جیغ دخترونه ای بکشه و مرد رو متقابلا بقل کنه
+هیونکگگگگ دلم برات تنگ شده بوددددد کی اومدیییی اینجا چیکار میکنیییی
_هیونگ؟ کوچولو؟ شما همو میشناسین؟
جونگکوک از بقل نامجون بیرون اومد
+این هرکول هیچ جوره هیچیش نمیشه فقط بقیه چیزا رو خراب میکنه. نامجونه همون خرابکار اعظمی که گفتم
+او، از اشناییتون خوشحالم اقای کیم
نامجون: همچنین
نامجون: اینجا چیکار میکنی جونگکوک؟
+داستانش مفصله ولی تو اینجا چیکار میکنی؟
نامجون: بعد از حل پرونده برگشتیم پاریس، رفتم خونه ولی نبودی. بعد با کاراگاه چو(کاراگاهی که نامجون پیشش کاراموزی میکنه و دستیاره) برای پرونده ی اشنای پدره اقای تهیونگ به اینجا اومدیم
پارت۱۳
تهیونگ از اتاق رفت بیرون و جونگکوکم از تخت بلند شد با وجود درد کمر و پاش از اتاق بیرون رفت که با دیدن پله های طولانی عمارت اه کلافع ای کشید
+کدوم احمقی اینهمه پله ساخته، من الان با این پا جچوری برم پایین؟... اها فهمیدم🤩😈
جونگکوک روی نرده های مارپیچ نشست و سر خورد ولی وقتی رسید به پایین نرده و نرده ها داشت تموم میشد و نمیتونست وایسته و مطمعن بود که میفته روی مردی که پایین نرده ها وایستاده بود
چشم هاش رو بست و جیغ دخترونه ای کشید که یک اژیر خطر هم بود و بعد توی بقل اون مرد فرود اومد و هردو به زمین افتادند
جونگکوک همونطور توی بقل اون مرد داشت تهیونگ رو فهش میداد که توی اون اتاق طبقه ی بالا بردنش که صدای تهیونگ رو با فاصله از خودش شنید
_پسره ی دست و پاچلفتی
و بعد توسط تهیونگ از بقل مرد در اومد و اون مرد هم با کمک تهیونگ از جا بلند شد
جونگکوک حواسش به پاش بود که حالا اسیبش از قبل هم بد تر بود
_عذر میخوام دستیار کیم حالتون خوبه؟ ببخشید این پسر دست و پا چلفتی همیشه دردسر درست میکنه
چیزیتون که نشد؟
جونگکوک درحالی که از درد پاش رو گرفته بود بدون اینکه سرشو بالا بگیره گفت
+اون مردی که من تو بقلش سقوط کردم با توجه به حجم عضله ای که داشت هیچیش نشده تهیونگ بیا به داد من برس
+چلاق بودم چلاق تر شدم😭
_جونگکوک درست صحبت کن و باید از اقای کیم عذر خواهی کنی
+میخواست اونجا واینسته به من چه، بعدشم تقصیر توعه که منو به اون اتاق بالا بردی و بعدشم تنهام گذاشتی
جونگکوک ناگهانی توی بقل مردی فرو رفت...
+تهیونگ چرا منو بقل کردی؟
اصلا کی انقد عضله ای و گنده شدی تو؟
؟: دلم برات تنگ شده بود کوچولو
؟: حالا دیگه منو با جناب کیم اشتباه میگیری؟
کمی طول کشید تا مغزه جونگکوک صدا رو انالیز کنه و دوباره جیغ دخترونه ای بکشه و مرد رو متقابلا بقل کنه
+هیونکگگگگ دلم برات تنگ شده بوددددد کی اومدیییی اینجا چیکار میکنیییی
_هیونگ؟ کوچولو؟ شما همو میشناسین؟
جونگکوک از بقل نامجون بیرون اومد
+این هرکول هیچ جوره هیچیش نمیشه فقط بقیه چیزا رو خراب میکنه. نامجونه همون خرابکار اعظمی که گفتم
+او، از اشناییتون خوشحالم اقای کیم
نامجون: همچنین
نامجون: اینجا چیکار میکنی جونگکوک؟
+داستانش مفصله ولی تو اینجا چیکار میکنی؟
نامجون: بعد از حل پرونده برگشتیم پاریس، رفتم خونه ولی نبودی. بعد با کاراگاه چو(کاراگاهی که نامجون پیشش کاراموزی میکنه و دستیاره) برای پرونده ی اشنای پدره اقای تهیونگ به اینجا اومدیم
۴.۵k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.