پارت دویست و پنج....
#پارت دویست و پنج....
#جانان...
توی ماشین نشستیم و روند طرف خونه ...
کارن دستم رو گرفت و گذاشت رو پاش و دست خودش رو هم گذاشت رو دستم نگاهی بهش کردم و لبخندی زدم و یه بوس از لپش کردم...
کارن: نکن جوجه ....امشب کار دست خودت میدی با این دلبری هات...
من: تا باشه از این کار دست خودم دادنا...😍
کارن: باشه پس پای عواقب کارات بمون امشب...
من: چششششششم...
بعدم سرم رو گذاشتم روی شونه هاش...
کارن: نخوابی ها کارت دارما...
من: نوچ نخوابیدم که....دوست دارم به اقامون نزدیک بشم..
کارن: که دوست داری به اقاتون نزدیک شی دیگه ...دارم واست...😀
خنده ی ریزی کردم و چیزی نگفتم ...
رسیدیم خونه در رو که باز کرد با ریموت ماشین رو برد داخل...
پیاده شد ولی پیاده نشدم...
دید پیاده نمیشم اومد در سمت منو باز کردو گفت:
بیا دیگه منتظر چی هستی...
من: نوچ نمیام اقا بغلم کن...
کارن: چشششششم ما امشب باتون کار زیاد داریم مجبوریم دیگه....جهنم و ضرر بیا...
خندیم که خم شدو بغلم گرفت دستم رو دور گردنش حلقه کردم سرم رو کردم توی سینش....
کارن: نکن دختر ...نفست میخوره حالمو خراب میکنی...
من: منم همینو میخوام....
کارن: خودت خواستی....
توی سالن که رسیدیم گذاشتم زمین و در رو با پاش بست و منو تکیه داد به درو و دستش رو گذاشت کنار سرم و گفت:
که حال منو خراب میکنی اره...
خندیدم و سری تکون دادم که سرش رو اورد جلو شروع کرد به بوسیدنم...
نفس که کم اوردیم عقب رفت و گفت:
اوووووم چه خوشمره ای جوجه...
این دفعه شروع کرد به مکیدن از کنار گوشم تا کنار سینم....
حالم واقعا خراب بود ....
سرش رو با دستام اوردم بالا و این دفعه من واسه اون این کارو کردم ...
فکم رو گرفت و اورد بالا و لباش رو گذاشت رو لبام...
عقب کشید و دوباره دست زیر زانو و گردنم گرفت و بردم سمت اتاق خواب...
منم تا رسیدیم با انگشتام واسه خودم نقاشی میکشیدم رو سینش که اونم با لبخند نگام مکرد و خط و نشون میکشید واسم...
در اتاق رو من باز کردمو رفتیم داخل کارن درو با پا بستو و منو انداخت رو تخت و خودش هم روم خیمه زد...
شروع کرد بازم بوسیدنم...
بعد از چند دقیقه عقب کشید هلش دادم عقبو بلند شدم و روی زانو ایستادم اونم پاشد دکمه های لباسش رو با ناز شروع کردم باز کرد اونم با موها بازی میکرد...
بعد از باز کردن تمام دکمه ها لباسش رو در اوردم و شروع کردم بوسه روی سینش...
منو تو اغوشش گرفت و از پشت زیپ لباسم رو باز کرد لباس شل کردو افتاد...
(خوب دیگه ما بقیش دیگه خصوصی هستش ...
والا رفتن تو خلوت مردم....😄 😄 😄 😄 😄 )
صبح بخاطر دستشویی که داشتم پاشدم...
نگاهی به خودم کردم تو بغل کارن بودم کردم و یاد دیشب افتاد واقعا عالی بود...
پاشیدم و ملافه رو دور خودم گرفتم رفتم دستشویی بعدش اومدم رفتم حموم و دوش گرفتم اومدم بیام بیرون که دیدم ..
#جانان...
توی ماشین نشستیم و روند طرف خونه ...
کارن دستم رو گرفت و گذاشت رو پاش و دست خودش رو هم گذاشت رو دستم نگاهی بهش کردم و لبخندی زدم و یه بوس از لپش کردم...
کارن: نکن جوجه ....امشب کار دست خودت میدی با این دلبری هات...
من: تا باشه از این کار دست خودم دادنا...😍
کارن: باشه پس پای عواقب کارات بمون امشب...
من: چششششششم...
بعدم سرم رو گذاشتم روی شونه هاش...
کارن: نخوابی ها کارت دارما...
من: نوچ نخوابیدم که....دوست دارم به اقامون نزدیک بشم..
کارن: که دوست داری به اقاتون نزدیک شی دیگه ...دارم واست...😀
خنده ی ریزی کردم و چیزی نگفتم ...
رسیدیم خونه در رو که باز کرد با ریموت ماشین رو برد داخل...
پیاده شد ولی پیاده نشدم...
دید پیاده نمیشم اومد در سمت منو باز کردو گفت:
بیا دیگه منتظر چی هستی...
من: نوچ نمیام اقا بغلم کن...
کارن: چشششششم ما امشب باتون کار زیاد داریم مجبوریم دیگه....جهنم و ضرر بیا...
خندیم که خم شدو بغلم گرفت دستم رو دور گردنش حلقه کردم سرم رو کردم توی سینش....
کارن: نکن دختر ...نفست میخوره حالمو خراب میکنی...
من: منم همینو میخوام....
کارن: خودت خواستی....
توی سالن که رسیدیم گذاشتم زمین و در رو با پاش بست و منو تکیه داد به درو و دستش رو گذاشت کنار سرم و گفت:
که حال منو خراب میکنی اره...
خندیدم و سری تکون دادم که سرش رو اورد جلو شروع کرد به بوسیدنم...
نفس که کم اوردیم عقب رفت و گفت:
اوووووم چه خوشمره ای جوجه...
این دفعه شروع کرد به مکیدن از کنار گوشم تا کنار سینم....
حالم واقعا خراب بود ....
سرش رو با دستام اوردم بالا و این دفعه من واسه اون این کارو کردم ...
فکم رو گرفت و اورد بالا و لباش رو گذاشت رو لبام...
عقب کشید و دوباره دست زیر زانو و گردنم گرفت و بردم سمت اتاق خواب...
منم تا رسیدیم با انگشتام واسه خودم نقاشی میکشیدم رو سینش که اونم با لبخند نگام مکرد و خط و نشون میکشید واسم...
در اتاق رو من باز کردمو رفتیم داخل کارن درو با پا بستو و منو انداخت رو تخت و خودش هم روم خیمه زد...
شروع کرد بازم بوسیدنم...
بعد از چند دقیقه عقب کشید هلش دادم عقبو بلند شدم و روی زانو ایستادم اونم پاشد دکمه های لباسش رو با ناز شروع کردم باز کرد اونم با موها بازی میکرد...
بعد از باز کردن تمام دکمه ها لباسش رو در اوردم و شروع کردم بوسه روی سینش...
منو تو اغوشش گرفت و از پشت زیپ لباسم رو باز کرد لباس شل کردو افتاد...
(خوب دیگه ما بقیش دیگه خصوصی هستش ...
والا رفتن تو خلوت مردم....😄 😄 😄 😄 😄 )
صبح بخاطر دستشویی که داشتم پاشدم...
نگاهی به خودم کردم تو بغل کارن بودم کردم و یاد دیشب افتاد واقعا عالی بود...
پاشیدم و ملافه رو دور خودم گرفتم رفتم دستشویی بعدش اومدم رفتم حموم و دوش گرفتم اومدم بیام بیرون که دیدم ..
۱۵.۳k
۰۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.