منعاشقیکمافیاشدم

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم
#part_15

ویو ا/ت در عمارت جونگکوک
رفتم داخل اتاق تا استراحت کنم اما جونگکوک منو برد داخل اتاق خودش
جونگکوک: ا/ت بشین
من نشستم رفت از کشو یه کرم آورد دستم رو تو دستش گرفت دستم خیلی درد میکرد
ا/ت: جونگکوک چیکار می‌کنی دستم درد می‌کنه دستم رو کشیدم
جونگکوک: ع بیبی ببخشید می‌خوام بزنم جایی که کبود شده
دستم رو بهش دادم زد روش بعد باند پیچی کرد
جونگکوک: ا/ت برو استراحت کن
ا/ت: نمیتونم
جونگکوک: چرا
ا/ت: بدنم درد می‌کنه
جونگکوک:ا/ت برو یه دوش بگیر که سر حال شی
ا/ت:نه جونگکوک حال ندارم
جونگکوک: میخوای خودم ببرمت حموم
ا/ت:نه جونگکوک خودم میرم
جونگکوک:صبر کن آب وان رو برات پر کنم
ا/ت:باشه
ویو جونگکوک
رفتم آب وان رو پر کردم و بعد اومدم بیرون و لباس برای ا/ت آماده کردم
ا/ت:رفتم یه دوش گرفتم و سریع اومدم بیرون و روی تخت لباس دیدم رفتم لباس ها رو پوشیدم رو تخت میخواستم بخوابم که جونگکوک اومد روی تخت کنار من دراز کشید و به من نگاه می‌کرد
ا/ت: جونگکوک میشه بری میخوام بخوابم
جونگکوک:بیبی میخوام کنارت بخوابم
ا/ت:جونگکوک م...من (که لباشو روی لبای من گذاشت)
دیدگاه ها (۰)

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم #part_16ویو جونگکوک لبام رو روی لبای ا...

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم #part_17صورتش رو نزدیک گوشم کرد و گفت ...

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم #part_14ویو ا/ت دیدم که جونگکوک به پای...

#من_عاشق_یک_مافیا_شدم #part_13در عمارت جونگکوکجونگکوک سریع م...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط