پارت⁶⁶
پارت⁶⁶
......................
اماده بودم .... کت مشکیمو برداشتم و از اتاق بیرون اومدم و رفتم طبقه پایین رو مبل نشسته بود و پاشو میکوبید زمین دست به سینه اخماش توهم درست مثل یه بچه ....
؛؛ اگه فحش دادنات تموم شد پاشو
سرشو بلند کرد و سرتا پامو چک کرد انگار تعجب کرده باشه سرشو کج کرد و بلدن شد اومد نزدیک
_ این .. چیه؟
؛؛ لباسه
_ ولی انگار فقط یه تیکه پارچه هست ! ... زود برو عوضش کن
؛؛ عا عا چیشد خوشت نیومد؟ عوضش نمیکنم
_ میخوای با این بیایی؟ ... همه چیت معلومه
؛؛ خوب
عصبی نفسشو بیرون داد خواست ببرتم بالا که کشیدم کنار
؛؛ ببین داره دیر میشه .. منم اینو عوض نمیکنم .... بهتر نیست جایه کل کل بریم؟
خوب میدونست اگه بگم عوض نمیکنم واقعا نمیکنم !
بجاش زیپ کتمو تا تهش کشید بالا و بعد رفت بیرون از خونه منم پشت سرش بیرون اومدم و سوار شدیم ...... تو راه هیچ حرفی نزد فقط اخم کرده بود ... فقط بلده اخم کنه بره رو مخ ادم اصن کار دیگه ای نمیکنه ! ........ یک ساعتی تو راه بودیم و این داشت دیونم میکرد تو ماشین مدت طولانی بشینم و ماشینم ساکت باشه .. رسما ادم شکنجه میشه ..... خدارو شکر بعد از ده دقیقه رسیدیم سریع پیاده شدم و نفس عمیقی کشیدم هوایه تازه رو وارد ریه هام کردم بعد که عقلم اومد سرجاش دور و برو نگا کردم دم یه بار بود تو یه جایه پرت بیرون از شهر ... شانسم به روایت تصویر !!
؛؛ ببینم درست اومدی؟
_ اره
؛؛ اینجا اگه بزنن مارو بکشن کسی خبردار نمیشهه !!
_ محافظ .. عقل کل
خیالم راحت شد و باهم رفتیم داخل .... بویه گند الکل کل فضارو گرفته بود یکم تاریک بود و دختر هایه نچسب دیدم که با لباس که چه عرض کنم با یه وجب پاچه دور مردا میپلکیدن قیافمو توهم کردم و به جونگ کوک بیشتر چسبیدم نشستیم دور یه میز شلوغ و تازه متوجه شدم نامجون و یونگی . جیمین هم نشیته بودن
جیمین " سلام .. سلام یونا
نامجون " چطوری اوو یونا چقور خوشگل شدی
؛؛ سلام .. خوشگل بودم !
یونگی " سلام خوشگله (خنده ^-^)
؛؛ سلام
دلم اروم گرفت حدقل اگه اینجا قرارع بمیرم با کسایی که میشناسم میمیرم گرمم شد و کتنو در اوردم ... یاد حرف جیمین تو ماشین افتادم زدم به شونش سرشو اورد جلو
؛؛ اون چیزی که گفتی همینجا بگو
جیمین " چی گفتم؟
؛؛ هامون جریان تهیونگ و باند
جیمین " یونا بد جایی یادت افتاد فردا که اومدم میشینیم همه چیزو واست تعریف میکنیم اینجا نمیشه
اخم کردم بهش و برگشت سرجاش ... بعد مدتی دوتا مرد با سه تا از اون زنایه نچسب اومدن نشستن سر میزمون لامصب مجبوری اینقدر بخوری ؟ بویه الکل میدادن تا جایی که میشد جم شدم تو خودم ... شروع کردن شرط گذاشتن و بازیو شروع کردن .. چقدر بدم میومد از اینکارا نگاه سنگین مرد هایه کثیف اینمارو رو خودم حس میکردم .. چقدر دلم میخواست بلند شدم بزنمشون بازی تموم شد و جونگ کوک برد داشت کیف میکرد و من اینجا اینقدر حوصلم سرمیرفت داشتم میمردم تصمیم گرفتم برم سرویس حدقل یه تکونی میخوردم جا اینکه اینجا
مثل مجسمه تزئینی بشینم
؛؛ جونگ کوک
_ بله
؛؛ من میرم سرویس
_ چیکار کنی
؛؛ ببین میگیریم جلو اینا میزنمتااا
_ باشه باشه برو
اخه یعنی چی چیکار میکنی واقعا نمیتونم بفهمم اوفف
پاشدم و رفتم جونگ کوکم به رفتنم نگا میکرد تا اینکه دیگه بین جمعیت ناپدید شد احساس کردم یکی داره دنبالم میاد .. سرعتمو بیشتر کردم و به سرویس بهداشتی رسیدم درشو باز کردم و سریع واردش شدم درو محکم بستم رفتم جلویه اینه میترسیدم نکنه بلایی سرم بیارن نمیخواستم ارایشم پاک بشه ابو باز کردم دستامو خیس کردم و زدم به گردنم بعد اومدم بیرون ترسم هنوز از بین نرفته بود ... میخواستم برم که یهو ...
......................
اماده بودم .... کت مشکیمو برداشتم و از اتاق بیرون اومدم و رفتم طبقه پایین رو مبل نشسته بود و پاشو میکوبید زمین دست به سینه اخماش توهم درست مثل یه بچه ....
؛؛ اگه فحش دادنات تموم شد پاشو
سرشو بلند کرد و سرتا پامو چک کرد انگار تعجب کرده باشه سرشو کج کرد و بلدن شد اومد نزدیک
_ این .. چیه؟
؛؛ لباسه
_ ولی انگار فقط یه تیکه پارچه هست ! ... زود برو عوضش کن
؛؛ عا عا چیشد خوشت نیومد؟ عوضش نمیکنم
_ میخوای با این بیایی؟ ... همه چیت معلومه
؛؛ خوب
عصبی نفسشو بیرون داد خواست ببرتم بالا که کشیدم کنار
؛؛ ببین داره دیر میشه .. منم اینو عوض نمیکنم .... بهتر نیست جایه کل کل بریم؟
خوب میدونست اگه بگم عوض نمیکنم واقعا نمیکنم !
بجاش زیپ کتمو تا تهش کشید بالا و بعد رفت بیرون از خونه منم پشت سرش بیرون اومدم و سوار شدیم ...... تو راه هیچ حرفی نزد فقط اخم کرده بود ... فقط بلده اخم کنه بره رو مخ ادم اصن کار دیگه ای نمیکنه ! ........ یک ساعتی تو راه بودیم و این داشت دیونم میکرد تو ماشین مدت طولانی بشینم و ماشینم ساکت باشه .. رسما ادم شکنجه میشه ..... خدارو شکر بعد از ده دقیقه رسیدیم سریع پیاده شدم و نفس عمیقی کشیدم هوایه تازه رو وارد ریه هام کردم بعد که عقلم اومد سرجاش دور و برو نگا کردم دم یه بار بود تو یه جایه پرت بیرون از شهر ... شانسم به روایت تصویر !!
؛؛ ببینم درست اومدی؟
_ اره
؛؛ اینجا اگه بزنن مارو بکشن کسی خبردار نمیشهه !!
_ محافظ .. عقل کل
خیالم راحت شد و باهم رفتیم داخل .... بویه گند الکل کل فضارو گرفته بود یکم تاریک بود و دختر هایه نچسب دیدم که با لباس که چه عرض کنم با یه وجب پاچه دور مردا میپلکیدن قیافمو توهم کردم و به جونگ کوک بیشتر چسبیدم نشستیم دور یه میز شلوغ و تازه متوجه شدم نامجون و یونگی . جیمین هم نشیته بودن
جیمین " سلام .. سلام یونا
نامجون " چطوری اوو یونا چقور خوشگل شدی
؛؛ سلام .. خوشگل بودم !
یونگی " سلام خوشگله (خنده ^-^)
؛؛ سلام
دلم اروم گرفت حدقل اگه اینجا قرارع بمیرم با کسایی که میشناسم میمیرم گرمم شد و کتنو در اوردم ... یاد حرف جیمین تو ماشین افتادم زدم به شونش سرشو اورد جلو
؛؛ اون چیزی که گفتی همینجا بگو
جیمین " چی گفتم؟
؛؛ هامون جریان تهیونگ و باند
جیمین " یونا بد جایی یادت افتاد فردا که اومدم میشینیم همه چیزو واست تعریف میکنیم اینجا نمیشه
اخم کردم بهش و برگشت سرجاش ... بعد مدتی دوتا مرد با سه تا از اون زنایه نچسب اومدن نشستن سر میزمون لامصب مجبوری اینقدر بخوری ؟ بویه الکل میدادن تا جایی که میشد جم شدم تو خودم ... شروع کردن شرط گذاشتن و بازیو شروع کردن .. چقدر بدم میومد از اینکارا نگاه سنگین مرد هایه کثیف اینمارو رو خودم حس میکردم .. چقدر دلم میخواست بلند شدم بزنمشون بازی تموم شد و جونگ کوک برد داشت کیف میکرد و من اینجا اینقدر حوصلم سرمیرفت داشتم میمردم تصمیم گرفتم برم سرویس حدقل یه تکونی میخوردم جا اینکه اینجا
مثل مجسمه تزئینی بشینم
؛؛ جونگ کوک
_ بله
؛؛ من میرم سرویس
_ چیکار کنی
؛؛ ببین میگیریم جلو اینا میزنمتااا
_ باشه باشه برو
اخه یعنی چی چیکار میکنی واقعا نمیتونم بفهمم اوفف
پاشدم و رفتم جونگ کوکم به رفتنم نگا میکرد تا اینکه دیگه بین جمعیت ناپدید شد احساس کردم یکی داره دنبالم میاد .. سرعتمو بیشتر کردم و به سرویس بهداشتی رسیدم درشو باز کردم و سریع واردش شدم درو محکم بستم رفتم جلویه اینه میترسیدم نکنه بلایی سرم بیارن نمیخواستم ارایشم پاک بشه ابو باز کردم دستامو خیس کردم و زدم به گردنم بعد اومدم بیرون ترسم هنوز از بین نرفته بود ... میخواستم برم که یهو ...
۲۱.۰k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.