زندگی یک شیطان
پارت 27
-۱۰۰ سال بچس؟😐
*اینجا بعله
-آها
°ام راستی پگی تو چند سالته
داشتم غذا رو می جوییدم که این سوال رو پرسید غذا موند تو دهنم چپ چپ نگاش کردم کوکم عین خیالش نبود همینکه سوالو پرسید سریع گفت
*25 سالشه دوماه دیگه میشه 26 ساله و ی اتفاق میوفته
-وایستا ببینم این چه اتفاقی که همش میگی ولی من ازش خبر ندارم
*میفهمی
-اه بس کن دیگه چی چی رو میفهمم کوک بگو چ اتافاقیه
*اگه الان بگم مغزت ارور میده
می خواستم سرش داد بزنم که کاین پرید وسط
°اه بابا بیخیال دعوا نکنید من فقط یدونه سن ازت پرسیدم همین
-آره جون عمت با سن پرسیدنت کل عالم و آدمو قاطی کردی (زیر زبون)
*پگی داریم میشنویم
-گفتم که بشنوین
*دفترچه عمالت ب حد کافی لکه داره دیگه بیشتر از این سیاهش نکن
-ایششششششش
ویو کاین
این دختره واقعا خوشگل بود پوستش سفید بود پاهاش بلند بود و خوش اندام بود لعنتی حتی کمرشم باریک بود لباش پفکی و قرمز بود و با اون چتری ها خیلی کیوت بود
ویو کوک
کاین داره عجیب رفتار میکنه اون خیلی پسر بدیه خدا میدونه چند تا دختر تا حالا زیرش بودن ولی خب ب هر حال فعلا نمی تونم چیزی بهش بگم پس باید تا حد ممکن از پگی مراقبت کنم (ژوووووووووون)
ویو پگی
احساس بدی نصبت ب این کاین دارم دلم می خواد خفش کنم ولی خب این اولین نفری که عاشقم شده😐😐شانس منو باش هیچی عاشقم نشد ی بارم که یکی عاشقم شد ی کله خراب که 17 . 18 تا تخته کم داره
ویو گریسی
من کل امروزو سعی کردم ساکت باشم و موقع ناهار هم اصن حرف نزدم (نکته : گریسی وقتی ساکتع و تمرکز میکنه حاله های خوب و بد رو میبینه) ولی بازم کم چیزی گیرم اومداما عجیب بودن یه حاله ی عشق دور و ور کوک دیده میشد یه حاله ی نفرت دور و بر پگی و یه حاله ی نیمه عشق و نیمه هوس دور و بر کاین(همه بترسننننننننن) ولی خب زیاد سر در نمیاوردم نمیدونستم ب کوک بگم یا نه ولی نگفتم
ویو پگی
پاشدم رفتم دسشویی و اینبار مطمئن مطمئن بودم که دسشویی زنونس ولی بازم اون جن اونجا بود (خاک تو سرش معلوم نیست همش تو دسشویی زنونه چیکار می کنه😒😒)
-باز که تویی
&اهم
-چرا همش دنبالمی
دوباره سرشم آورد بالا و چشماشو دیدم ولی اینبار خودمو کنترل کردم که نترسم
ادامه دارد..... چون این پارت طولانی شد بقیشو تو پارت بعدی میزارم
-۱۰۰ سال بچس؟😐
*اینجا بعله
-آها
°ام راستی پگی تو چند سالته
داشتم غذا رو می جوییدم که این سوال رو پرسید غذا موند تو دهنم چپ چپ نگاش کردم کوکم عین خیالش نبود همینکه سوالو پرسید سریع گفت
*25 سالشه دوماه دیگه میشه 26 ساله و ی اتفاق میوفته
-وایستا ببینم این چه اتفاقی که همش میگی ولی من ازش خبر ندارم
*میفهمی
-اه بس کن دیگه چی چی رو میفهمم کوک بگو چ اتافاقیه
*اگه الان بگم مغزت ارور میده
می خواستم سرش داد بزنم که کاین پرید وسط
°اه بابا بیخیال دعوا نکنید من فقط یدونه سن ازت پرسیدم همین
-آره جون عمت با سن پرسیدنت کل عالم و آدمو قاطی کردی (زیر زبون)
*پگی داریم میشنویم
-گفتم که بشنوین
*دفترچه عمالت ب حد کافی لکه داره دیگه بیشتر از این سیاهش نکن
-ایششششششش
ویو کاین
این دختره واقعا خوشگل بود پوستش سفید بود پاهاش بلند بود و خوش اندام بود لعنتی حتی کمرشم باریک بود لباش پفکی و قرمز بود و با اون چتری ها خیلی کیوت بود
ویو کوک
کاین داره عجیب رفتار میکنه اون خیلی پسر بدیه خدا میدونه چند تا دختر تا حالا زیرش بودن ولی خب ب هر حال فعلا نمی تونم چیزی بهش بگم پس باید تا حد ممکن از پگی مراقبت کنم (ژوووووووووون)
ویو پگی
احساس بدی نصبت ب این کاین دارم دلم می خواد خفش کنم ولی خب این اولین نفری که عاشقم شده😐😐شانس منو باش هیچی عاشقم نشد ی بارم که یکی عاشقم شد ی کله خراب که 17 . 18 تا تخته کم داره
ویو گریسی
من کل امروزو سعی کردم ساکت باشم و موقع ناهار هم اصن حرف نزدم (نکته : گریسی وقتی ساکتع و تمرکز میکنه حاله های خوب و بد رو میبینه) ولی بازم کم چیزی گیرم اومداما عجیب بودن یه حاله ی عشق دور و ور کوک دیده میشد یه حاله ی نفرت دور و بر پگی و یه حاله ی نیمه عشق و نیمه هوس دور و بر کاین(همه بترسننننننننن) ولی خب زیاد سر در نمیاوردم نمیدونستم ب کوک بگم یا نه ولی نگفتم
ویو پگی
پاشدم رفتم دسشویی و اینبار مطمئن مطمئن بودم که دسشویی زنونس ولی بازم اون جن اونجا بود (خاک تو سرش معلوم نیست همش تو دسشویی زنونه چیکار می کنه😒😒)
-باز که تویی
&اهم
-چرا همش دنبالمی
دوباره سرشم آورد بالا و چشماشو دیدم ولی اینبار خودمو کنترل کردم که نترسم
ادامه دارد..... چون این پارت طولانی شد بقیشو تو پارت بعدی میزارم
۱۰.۴k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.