🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه پارت۴۵ تا ما میریم لباس عوض میکنی
🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۴۵ #تا ما میریم لباس عوض میکنیم میایم..همه ای دخترا اعتراض کردیم به حرفش..خندیدنو رفتن..بعد از نیم ساعت بالاخره تشریف آوردن پایین اون دختره آرام یک لباسی پوشیده که نمیپوشید سنگین تر بود لباسش قرمز بودوکوتاه موهاشم مشکی بودوفر درشت داشت یه رژقرمز به لباش زده بود کیانوش که کنار من بود...آروم گفت:
-جوووون
یکی زدم روبازوش خندیدوگفت...
-چه شود امشب من رفتم...کیانوش درست بود شیطون بود ولی هیچ وقت از حدش فرا تر نمیرفت....
ژاله کنارم قرارگرفت:
-این امیر حالا کجاست ماببینیمش اینقدر ازش تعریف میکردی...دستمو سمت امیر که درحال حرف زدن با وحید بود دراز کردم اون که باوحید حرف میزنه امیره
-اولالا خوشتیپه...پس اون پیرهن سبزه کیه ؟؟
-اون..میثاقه دوست امیر.
-ای بابا حالا چراصورتشو اینطرف نمیکنه ببینمش چه شکلیه..هکلش که روفرم وخوبه..مشتی به بازوش زدم..
-هیز بازی موقوف...
میثاق صورتشو سمت ماچرخوند ژاله دهنشو باز کرد چیزی به من بگه بادیدن میثاق دهنش همنجور باز موند....خندیدموفکشو بستم..
-بدبخت آدم ندیده..
-وای رویاچقدر خوشگل ومامانیه..یکی از یکی خوشگلتر..
-خنگول مگه بچست که میگی خوشگل ومامانیه..
-جووون چال گونه هم که داره ...به میثاق نگاه کردم داشت به کیانوش چیزی میگفتومیخندیدن ..آهنگ عوض شد وهمه دوتا دوتارفتن وسط..
امیر به من نزدیک شد...
دستشو سمتم دراز کرد ..
-افتخارمیدی بانوی زیبالبخندی زدمودستمو تو دستش گذاشتم...
(عرفان)
رویا وامیر دست تو دست هم رفتن وسط برای رقص...لیوان مشروبی که دستم بودو یه نفس بالا کشیدم..کل وجودمو سوزوند..اولین بارم بود که میخوردم...امیر گاهی وقتا میخورد ولی هیچوقت به من اجازه نمیداد ...
اون دختره که آرام معرفیش کردن به سمتم امدو..کنارم روی مبل نشست ...
-پسر خوشتیپی مثل شما الان نباید تنها باشه..
-چه ربطی داری مگه هرکی خوشتیپ بود باید کلی دختردوربرش باشه..احساس کردم یکی داره شکممو قلقلک میده یهو زدم زیر خنده..اصلا دست خودم نبود..دختره متعجب نگام میکرد..وقتی دید میخندم دستشو روپام گذاشت...چقدر بی حیا بود دختره باشدت دستشو پس زدم..سرمو چرخوندم سمت اونایی که میرقصیدن چشمم به رویاافتاد..گنگ نگام میکرد خندیدمواز جام بلند شدم..دست دختره رو گرفتم ..
-بریم برقصیم ...
نویسنده:S..m...a...E
-جوووون
یکی زدم روبازوش خندیدوگفت...
-چه شود امشب من رفتم...کیانوش درست بود شیطون بود ولی هیچ وقت از حدش فرا تر نمیرفت....
ژاله کنارم قرارگرفت:
-این امیر حالا کجاست ماببینیمش اینقدر ازش تعریف میکردی...دستمو سمت امیر که درحال حرف زدن با وحید بود دراز کردم اون که باوحید حرف میزنه امیره
-اولالا خوشتیپه...پس اون پیرهن سبزه کیه ؟؟
-اون..میثاقه دوست امیر.
-ای بابا حالا چراصورتشو اینطرف نمیکنه ببینمش چه شکلیه..هکلش که روفرم وخوبه..مشتی به بازوش زدم..
-هیز بازی موقوف...
میثاق صورتشو سمت ماچرخوند ژاله دهنشو باز کرد چیزی به من بگه بادیدن میثاق دهنش همنجور باز موند....خندیدموفکشو بستم..
-بدبخت آدم ندیده..
-وای رویاچقدر خوشگل ومامانیه..یکی از یکی خوشگلتر..
-خنگول مگه بچست که میگی خوشگل ومامانیه..
-جووون چال گونه هم که داره ...به میثاق نگاه کردم داشت به کیانوش چیزی میگفتومیخندیدن ..آهنگ عوض شد وهمه دوتا دوتارفتن وسط..
امیر به من نزدیک شد...
دستشو سمتم دراز کرد ..
-افتخارمیدی بانوی زیبالبخندی زدمودستمو تو دستش گذاشتم...
(عرفان)
رویا وامیر دست تو دست هم رفتن وسط برای رقص...لیوان مشروبی که دستم بودو یه نفس بالا کشیدم..کل وجودمو سوزوند..اولین بارم بود که میخوردم...امیر گاهی وقتا میخورد ولی هیچوقت به من اجازه نمیداد ...
اون دختره که آرام معرفیش کردن به سمتم امدو..کنارم روی مبل نشست ...
-پسر خوشتیپی مثل شما الان نباید تنها باشه..
-چه ربطی داری مگه هرکی خوشتیپ بود باید کلی دختردوربرش باشه..احساس کردم یکی داره شکممو قلقلک میده یهو زدم زیر خنده..اصلا دست خودم نبود..دختره متعجب نگام میکرد..وقتی دید میخندم دستشو روپام گذاشت...چقدر بی حیا بود دختره باشدت دستشو پس زدم..سرمو چرخوندم سمت اونایی که میرقصیدن چشمم به رویاافتاد..گنگ نگام میکرد خندیدمواز جام بلند شدم..دست دختره رو گرفتم ..
-بریم برقصیم ...
نویسنده:S..m...a...E
۴۲.۲k
۲۳ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.