عشق پنهانی من
عشق پنهانی من
part 8
جیمین سرشو انداخته بود پایین و بیاختیار از چشماش اشک میریخت
ا.ت . (با داد میگه ) تو میدونی من چیا کشیدم میدونی
من چقدروتنها موندم بعدت
بدون این که کوچک ترین توضیحی بدی بهم گفتی میرو دیگه هم قرار نیس برگردی
من چقدر التماست کردم که نری
پدونی چقدر دوست داشتم تو این حسو کشتی
تو اون آدمی نبودی که منو میخواستی
تو واسه چیزایی که برات میتونستم بدم رو میخواستی تو منو نخواستیییی
منو نخواستیییی ا.ت اینجا داد میزنه و اشک میریزه
من بعد تو افسرده شدم من من زندگی نکردم من مردم بعدت من با این که میدونستم نمیتونم تو. رو داشته باشم پیش خودم خواستمت
خودخواه آنس
چون من نخواستم جز مال من شدن مال یکی دیگه بشی میفهمییی میفهمی که جیمین سمت ا.ت یه قدم برداشت و ا.ت رو بغل کرد ولی ا.ت جیمین رو پس زد و مجسمه مرمری که روی میز شیشه ای بود رو برداشت و میز رو شکوند
ا.ت . تو دقیقا با قلب من این کار رو کردی فهمیدی
تو حق نداری بهم دست بزنی فهمیدی حق نداری بغلم کنی خودت میدونی واسه چی نمیخوام دیگه حرفی ازت بشنوم تو بزرگ ترین اشتباه زندگی من بودی
که چشمای ا.ت از روی فشاری که به خودش و بدنش آورده بود دیگه کم کم تار تر میشد با هر حرفی که با داد میگفت حرفاش نه تنها تو خونه تو سر جیمین میپیچید هر چند دیگه برای ا.ت همه چیز تموم شده بود ولی برا جیمین شروع شده بود که ا.ت یک قدم رفت عقب و کنار شیشه ها افتاد و چشماش رو بست
که جیمین زود به سمتش رفت جیمین فهمید ا.ت از روی فشار بیهوش شده ولی دست ا.ت با شیشه های شکسته روی زمین برخورد کرده بود و وقتی تو بغل جیمین بود قطره های خون ا.ت به بلوز جیمین خورده بود بلوزش خونی شده بود
جیمین ا.ت رو براید استایل بغل کرد و به سمت یکی از اتاق ها برد و روی تخت گذاشت و بعد از گشتن چند تا کشو کمد جعبه های کمک های اولیه رو پیدا کرد و به سمت اتاق ات دوید و کنارش نشت و زخم دست ات رو ضد عفونی کرد از چیزی که فک میکرد زخم دستش عمیق تر زخمی شده بود جیمین بعد بستن دست ات
با خودش گفت هر چیم بشه بارم تورو به دست میارم ...
و کنار ا.ت دراز کشید و سرش رو لای موهای ا.ت فرو برد و بوی موهای ا.ت رو بو میکرد بعد چند مین ا.ت رو تو بغل خودش فشورد و سرش رو به سر ا.ت چسبود و چشماش رو بست و گفت اگه صب اعصبانی هم بشی ارزشش رو داره امشب پیشت باشم بعد چندین سال
و جیمین کنار ا.ت با احساساتی که چندین سال روشون رو پوشونده بود و سعی میکرد با بیخیالی بخوابه و بعد چندمین بعد تو خواب عمیق فرو رفت
شرطا چون دوتا پشت سر هم آپ کردم ۳۰ تا لایک ۳۵ تا کامنت برای هر دوتا پست آخرم 🙃
part 8
جیمین سرشو انداخته بود پایین و بیاختیار از چشماش اشک میریخت
ا.ت . (با داد میگه ) تو میدونی من چیا کشیدم میدونی
من چقدروتنها موندم بعدت
بدون این که کوچک ترین توضیحی بدی بهم گفتی میرو دیگه هم قرار نیس برگردی
من چقدر التماست کردم که نری
پدونی چقدر دوست داشتم تو این حسو کشتی
تو اون آدمی نبودی که منو میخواستی
تو واسه چیزایی که برات میتونستم بدم رو میخواستی تو منو نخواستیییی
منو نخواستیییی ا.ت اینجا داد میزنه و اشک میریزه
من بعد تو افسرده شدم من من زندگی نکردم من مردم بعدت من با این که میدونستم نمیتونم تو. رو داشته باشم پیش خودم خواستمت
خودخواه آنس
چون من نخواستم جز مال من شدن مال یکی دیگه بشی میفهمییی میفهمی که جیمین سمت ا.ت یه قدم برداشت و ا.ت رو بغل کرد ولی ا.ت جیمین رو پس زد و مجسمه مرمری که روی میز شیشه ای بود رو برداشت و میز رو شکوند
ا.ت . تو دقیقا با قلب من این کار رو کردی فهمیدی
تو حق نداری بهم دست بزنی فهمیدی حق نداری بغلم کنی خودت میدونی واسه چی نمیخوام دیگه حرفی ازت بشنوم تو بزرگ ترین اشتباه زندگی من بودی
که چشمای ا.ت از روی فشاری که به خودش و بدنش آورده بود دیگه کم کم تار تر میشد با هر حرفی که با داد میگفت حرفاش نه تنها تو خونه تو سر جیمین میپیچید هر چند دیگه برای ا.ت همه چیز تموم شده بود ولی برا جیمین شروع شده بود که ا.ت یک قدم رفت عقب و کنار شیشه ها افتاد و چشماش رو بست
که جیمین زود به سمتش رفت جیمین فهمید ا.ت از روی فشار بیهوش شده ولی دست ا.ت با شیشه های شکسته روی زمین برخورد کرده بود و وقتی تو بغل جیمین بود قطره های خون ا.ت به بلوز جیمین خورده بود بلوزش خونی شده بود
جیمین ا.ت رو براید استایل بغل کرد و به سمت یکی از اتاق ها برد و روی تخت گذاشت و بعد از گشتن چند تا کشو کمد جعبه های کمک های اولیه رو پیدا کرد و به سمت اتاق ات دوید و کنارش نشت و زخم دست ات رو ضد عفونی کرد از چیزی که فک میکرد زخم دستش عمیق تر زخمی شده بود جیمین بعد بستن دست ات
با خودش گفت هر چیم بشه بارم تورو به دست میارم ...
و کنار ا.ت دراز کشید و سرش رو لای موهای ا.ت فرو برد و بوی موهای ا.ت رو بو میکرد بعد چند مین ا.ت رو تو بغل خودش فشورد و سرش رو به سر ا.ت چسبود و چشماش رو بست و گفت اگه صب اعصبانی هم بشی ارزشش رو داره امشب پیشت باشم بعد چندین سال
و جیمین کنار ا.ت با احساساتی که چندین سال روشون رو پوشونده بود و سعی میکرد با بیخیالی بخوابه و بعد چندمین بعد تو خواب عمیق فرو رفت
شرطا چون دوتا پشت سر هم آپ کردم ۳۰ تا لایک ۳۵ تا کامنت برای هر دوتا پست آخرم 🙃
۱۹.۸k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.