عشق تلخ
عشق تلخ
part 42
#رضا
نقشه پلیدی علیه منو دنیا کشیده بودن..چن روز درگیر بودم..فالوورام به خاطر زیاد استوری نزاشتم انفالو میکردن.در آمد نداشتم .به کارام نمیرسیدم ولی من به خاطر دنیا هد کار میکردم دوندگی داشت ولی آخرش قشنگ بود
فلش بک
#ارسلان
رفتیم سمته ادرسی که علی واسمون فرستاده بود
مهرابم باهام بود
خب داداش کارمون از همین الان شروع میشه. نگاه علی اونجاس. علی تاحالا منو ندیده.ینی من حتی مراسم عقد رضا هم نبودم و خداروشکر میکنم
مهراب خنده ریزی کرد و رفتیم سمته علی
#مهراب
_سلام اقا علی
ارسلان:سلام احوال شما؟؟
علی=سلام بچه ها.خب بیاید بشینید
مهراب رفت سر اصل مطلب :من عاشق سارا بودم...از همون بچگی که خونشون تو یه خرابه بود..اما سارا خودش تونست پیشرفت کنه و خانم خودش باشه سنش بیشتر از من بوداا ولی دوستش داشتم و تو محل تک بود
دیدم چهره علی مچاله شد و با عصبانیت گف:خب ادامش چون از قبل عاشق سارا بود دیه
ارسلان خنده ریزی کرد و زیر لب گف بقیشو بگو تا بیشتر ازین نر..یدی
وقتی با رضا بهترین دوستم ازدواج کرد خب من روانی شدم و از همون اول تو دلم بود یک روز انتقام بگیرم ازش
من قلبم تیکه تیکه شد و الان میخوام رضا رو زیر پاهام تیکه تیکه کنم
ارسلان:منم چون بهترین رفیقم ناراحته و اصن ابن چند روز به خاطر حسی که به سارا داشته هیچی نخورده و با هیچکی حرف نمیزنه میخوام تیکه تیکه اش کنم این مر..دیکه رو
مهراب :رضا باعث شده سارا کشته شه و سارا یه دختره مظلوم بود اون آزارش به مورچه ام نمیرسید
علی:اگه میخواید رضا به بدترین شکل تقاص پس بده باید دنیا رو بکشید بچه ها
هر دو کپ کردیم خیلی زرنگ بود ولی من به اینجام فکر کردم و گفتم اوکیه
مهراب زیر لب گف:چی اوکیه؟؟؟ینی دنیا رو بکشیم
چشمک ریزی زدم بهش و گفتم نه
#علی
قضیه بر این شد که رضا و دنیا و مهراب و ارسلان با هم برن آبشار قرار بزارن و همو ببینن و دنیا رو بکشیم سر ساعت با بادیگاردام حاضر شدیم و بچه ها به همراه دنیا اونجا بودن
رضا برای یه کاری رفت زیر آبشار و دنیا و بچه ها بودن
که یهو ارسلان به دنیا میگه دنیا اون پایینو نگاه کن
((دنیا اصن ازین موضوع کشته شدنش خبر نداشت و هیچکی لو نداده بود)).
که یهو به پایین نگاه میکنه و...
بچه ها متاسفانه دنیا میمیره((خودمم سر این پارت عذاب وجدان گرفتم))
ولی.... بچه هاااا فصل دومم سر این رمان داریم
تا آمار۴۱۵ دیه هیچ پارتی نمیزارم و حمایت زیاد احتیاج دارم... سر فصل دومم خیلی زحمت کشیدم پس... حمایت یادتون نره و فالو کنید خیلی حساسه
ادامه دارد
فصل دوم تا آمار ۴۱۵
part 42
#رضا
نقشه پلیدی علیه منو دنیا کشیده بودن..چن روز درگیر بودم..فالوورام به خاطر زیاد استوری نزاشتم انفالو میکردن.در آمد نداشتم .به کارام نمیرسیدم ولی من به خاطر دنیا هد کار میکردم دوندگی داشت ولی آخرش قشنگ بود
فلش بک
#ارسلان
رفتیم سمته ادرسی که علی واسمون فرستاده بود
مهرابم باهام بود
خب داداش کارمون از همین الان شروع میشه. نگاه علی اونجاس. علی تاحالا منو ندیده.ینی من حتی مراسم عقد رضا هم نبودم و خداروشکر میکنم
مهراب خنده ریزی کرد و رفتیم سمته علی
#مهراب
_سلام اقا علی
ارسلان:سلام احوال شما؟؟
علی=سلام بچه ها.خب بیاید بشینید
مهراب رفت سر اصل مطلب :من عاشق سارا بودم...از همون بچگی که خونشون تو یه خرابه بود..اما سارا خودش تونست پیشرفت کنه و خانم خودش باشه سنش بیشتر از من بوداا ولی دوستش داشتم و تو محل تک بود
دیدم چهره علی مچاله شد و با عصبانیت گف:خب ادامش چون از قبل عاشق سارا بود دیه
ارسلان خنده ریزی کرد و زیر لب گف بقیشو بگو تا بیشتر ازین نر..یدی
وقتی با رضا بهترین دوستم ازدواج کرد خب من روانی شدم و از همون اول تو دلم بود یک روز انتقام بگیرم ازش
من قلبم تیکه تیکه شد و الان میخوام رضا رو زیر پاهام تیکه تیکه کنم
ارسلان:منم چون بهترین رفیقم ناراحته و اصن ابن چند روز به خاطر حسی که به سارا داشته هیچی نخورده و با هیچکی حرف نمیزنه میخوام تیکه تیکه اش کنم این مر..دیکه رو
مهراب :رضا باعث شده سارا کشته شه و سارا یه دختره مظلوم بود اون آزارش به مورچه ام نمیرسید
علی:اگه میخواید رضا به بدترین شکل تقاص پس بده باید دنیا رو بکشید بچه ها
هر دو کپ کردیم خیلی زرنگ بود ولی من به اینجام فکر کردم و گفتم اوکیه
مهراب زیر لب گف:چی اوکیه؟؟؟ینی دنیا رو بکشیم
چشمک ریزی زدم بهش و گفتم نه
#علی
قضیه بر این شد که رضا و دنیا و مهراب و ارسلان با هم برن آبشار قرار بزارن و همو ببینن و دنیا رو بکشیم سر ساعت با بادیگاردام حاضر شدیم و بچه ها به همراه دنیا اونجا بودن
رضا برای یه کاری رفت زیر آبشار و دنیا و بچه ها بودن
که یهو ارسلان به دنیا میگه دنیا اون پایینو نگاه کن
((دنیا اصن ازین موضوع کشته شدنش خبر نداشت و هیچکی لو نداده بود)).
که یهو به پایین نگاه میکنه و...
بچه ها متاسفانه دنیا میمیره((خودمم سر این پارت عذاب وجدان گرفتم))
ولی.... بچه هاااا فصل دومم سر این رمان داریم
تا آمار۴۱۵ دیه هیچ پارتی نمیزارم و حمایت زیاد احتیاج دارم... سر فصل دومم خیلی زحمت کشیدم پس... حمایت یادتون نره و فالو کنید خیلی حساسه
ادامه دارد
فصل دوم تا آمار ۴۱۵
۱۸.۹k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.