فرشته مرگ
فرشته مرگ
part 2
اون جعبه خیلی عجیب بود و نوشته اش با رنگ.... خون بود جعبه رو باز کردم.... که نوشته بود با من بیا دور برم نگاه کردم کسی نبود به مینسو ای که درحال پیدا کردن مدرک بود نگاه کردم یه صدای بالا سرم شنیدم.!!!!!
دیدم که روی شاخه های درخت یه نفر نشسته اما خیلی بالا
+مینسوووووو
#چیشده ترسیدم دختر ....
+اوننن بالا رو میبینی ببین یه آدم اونجاس ....
#ا/ت دیونه شدی داری می ترسونیما اونجا که کسی نیس
+اما هست من خودم دارم میبینم هست ... هست ...
اون یارو: هیچکس جز تو منو اینجا نمیبینه کوچولو ...
+کی هستی برو مینسو کمکم کن ...
سرم بد تیر کشید و همه چی سیاه شد
وقتی که بیدار شدم حالم اصلا خوب نبود
توی یه اتاق ترسناکی بودم ..!!! همه چی انگار مثل یه خواب با بهتره بگم مثل غصه ها بود
اما اینجا کجا بود پنجره نداشت و هیچ راه فراری نبود
چند مین بعد !!!!
روی تخت نشسته بودم و همینجوری به اطرافم نگاه میکردم بهتر بود آروم نشینم و شروع به کار کنم
مطمئنم اینجا کسی نیومده و اگه مدرک خوبی رو بتونم پیدا کنم پس اینجوری اول میشم ....
کشو های کمد گشتم اما چیزی نبود و بالای کمد ها و زیر تخت اما هیچی ولی یه شومینه بود که انگار تازه خاموش شده بود اما الان که هوا گرمه ... یکم کنکجاو شدم به سمت شومینه حرکت کردم
کناره های شومینه با آجر و بافت های قدیمی بود و ظریف کاری شده بود و انگار پشت اون چیزی بود که اینجور شومینه اون رو پنهون کرده بود
آروم رفتم به سمتش همینکه یه چیزی دیدم
در باز شد
که مرد چهار شونه و هیکلی رو دیدم آروم رفتم پشت تخت قایم شدم
که شروع به حرف زدن کرد .........
part 2
اون جعبه خیلی عجیب بود و نوشته اش با رنگ.... خون بود جعبه رو باز کردم.... که نوشته بود با من بیا دور برم نگاه کردم کسی نبود به مینسو ای که درحال پیدا کردن مدرک بود نگاه کردم یه صدای بالا سرم شنیدم.!!!!!
دیدم که روی شاخه های درخت یه نفر نشسته اما خیلی بالا
+مینسوووووو
#چیشده ترسیدم دختر ....
+اوننن بالا رو میبینی ببین یه آدم اونجاس ....
#ا/ت دیونه شدی داری می ترسونیما اونجا که کسی نیس
+اما هست من خودم دارم میبینم هست ... هست ...
اون یارو: هیچکس جز تو منو اینجا نمیبینه کوچولو ...
+کی هستی برو مینسو کمکم کن ...
سرم بد تیر کشید و همه چی سیاه شد
وقتی که بیدار شدم حالم اصلا خوب نبود
توی یه اتاق ترسناکی بودم ..!!! همه چی انگار مثل یه خواب با بهتره بگم مثل غصه ها بود
اما اینجا کجا بود پنجره نداشت و هیچ راه فراری نبود
چند مین بعد !!!!
روی تخت نشسته بودم و همینجوری به اطرافم نگاه میکردم بهتر بود آروم نشینم و شروع به کار کنم
مطمئنم اینجا کسی نیومده و اگه مدرک خوبی رو بتونم پیدا کنم پس اینجوری اول میشم ....
کشو های کمد گشتم اما چیزی نبود و بالای کمد ها و زیر تخت اما هیچی ولی یه شومینه بود که انگار تازه خاموش شده بود اما الان که هوا گرمه ... یکم کنکجاو شدم به سمت شومینه حرکت کردم
کناره های شومینه با آجر و بافت های قدیمی بود و ظریف کاری شده بود و انگار پشت اون چیزی بود که اینجور شومینه اون رو پنهون کرده بود
آروم رفتم به سمتش همینکه یه چیزی دیدم
در باز شد
که مرد چهار شونه و هیکلی رو دیدم آروم رفتم پشت تخت قایم شدم
که شروع به حرف زدن کرد .........
۲۱.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.