sorry

sorry.....
p.۱۳
ویو جونگ کوک
سریع رفتم اتاقم و آماده شدم بعد پنج مین اومدم پایین...جیمین دم در بود..

جیمین. خب بریم؟(جیمین کلا بعد این که فهمید جونگ کوک و تهیونگ خیانت کردن کلا سرد رفتار میکنه..ولی با تهیونگ اوکی تره)
کوک. بریم..

سوار ماشین شدیم.جیمین به سمت ناکجا آباد حرکت کرد.خیلی تند میرفت.سر پیچ جوری می‌پیچید که اطرافِ ماشین دود میکرد..
بعد ده مین رسیدیم به یه جایی که پر از ماشین بود...در واقع مسابقات ماشینی بود...با تعجب گفتم:

کوک. برای چی اومدی اینجا..
جیمین. چون مسابقه دارم..شرط بندی...
کوک. مگه اینجور مسابقه ها تو شب نیست...
جیمین. اره ولی امشب کار داشتم..گفتم بزاره واسه روز..
کوک. اها...

جیمین ماشین رو خاموش کرد و پیاده شد...منم پشت سرش پیاده شدم....که یه مردی که نمی‌شناسمش اومد طرفمون و گفت:

جون. بههه مستر پارک(بچه ها اسمش جون وو هستش ولی من جون می‌نویسم)
جیمین. اگه من بردم نصف اسلحه هایی که تو انبار بوسان قایم کردی رو میخوام...
جون. اوو مستر فک کنم این برادر کوچیکت...جونگ کوکه...فک میکردم بیشتر ازینا روش حساس باشی...
جیمین. لال مونی بگیر...بگو شرط تو چیه..
جون. اگه من برممم...امم..این آقا کوچولو میاد و برای من کار میکنه...
جیمین. اوکی

سوار ماشین شدیم...
کوک. جیمین اگه ببازی چی؟
جیمین. من هیچوقت تو رو نمی بازم نه تو رو...و نه تهیونگ رو...

داور آماده باش داد و حالا شماره معکوس شروع شد...
ادامه دارد....
دیدگاه ها (۴)

sorry...p.14ویو جونگ کوکداور علامت رو که داد جیمین پاشو گذاش...

sorry...p.17ویو جیمینروزی که با مینهو قرار داشتیم رسیده...ته...

sorry....p.16ویو جیمینجیمین. اشکال ندارهکوک. داداش به دل نگی...

sorry....p.15ویو جونگ کوکیه عروسک خرگوشی دیدم رفتم به جیمین ...

چرا حرف منو باور نمیکنی

بچه ها کلا میخوام یه تغیراتی تو پیج بدم..البته تو فیک نه..تو...

پارت ۸ویو سوکجین: رفتیم داخل رستوران. جنگکوک: بچه ها چی میخو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط