وقتی قاتل زنش بودی...
وقتی قاتل زنش بودی...
پارت هفتم
ویو ا.ت
دیدم لینا داره میره سمت خیابان و به کامیون هم داره میاد سمتش سریع دویدم و آروم سمت پیاده رو هلش دادم و سیاهی مطلق
ویو نامجون
خیلی نگران لینا بودم اگر اتفاقی براش بی افته اونم از دست میدم رفتم سمت ورودی شهر بازی که با تجمع مردم دور یک چیزی مواجه شدم با فکر اینکه لینا باشه سریع دویدم و وقتی مردم رو کنار زدم دیدم لینا نشسته و داره گریه میکنه وقتی به اون دختری که خونی شده بود نگاه کردم فهمیدم ا.ت هست از همون اول باید میمرد
نامجون بالا سر ا.ت وایستاده بود و به جسم غرق در خون دختر نگاه میکرد و هیچی ری اکشنی هم نداشت
تا اینکه آمبولانس رسید و اون دختر رو بردن
نامجون دست دختر خودش رو گرفت و به سمت ماشین برد
@بابایی میریم پیش خاله ا.ت ؟!
_نه ما میریم خونه
@اما پس خاله ا.ت چی میشه؟!
_لینا ساکت باش
@اما...
_گفتم ساکتتت (داد)
ویو خونه لینا
من رفتم بالا و به عمو جین زنگ زدم
&سلام هندسام عمو
@عمو جین (گریه)
&چی شده لینا
@خاله ا.ت تصادف کرده ولی بابا نامجون نمیزاره بریم پیشش
&چی؟! آه باشه الان با بقیه عمو ها میام
@باشه عمو
ویو نامجون
سر گوشیم بودم داشتم کار های شرکت رو انجام میدادم که در زده شد و خدمتکار ها در رو باز کردند
جین:نامجون
_بله هیونگ
جین :شنیدم ا.ت تصادف کرده
_خب
یونگی:خب ؟! نامجون نمیخوای بری بیمارستان پیشش
_نه
کوک:چرا؟!
_چون بود و نبودش مهم نیست
تهیونگ :هیونگ اون زن تو هست
_تهیونگ اون زن من نیست اون قاتل لیا هست (داد)
جیمین:هیونگ اگر قاتل لیا هم باشه بازم الان زن تو حساب میشه
@بابایی بریم پیش خاله ا.ت
_نه نمیریم
@بابایی
_لیناا گمشو تو اتاقت (داد)
جین:سر بچه داد نزن (کمی داد) لینا برو حاضر شو من میبرمت ...فقط میدونی کدوم بیمارستان هست ؟!
@آرع عمو از مردم شنیدم میبرنش بیمارستان مرکزی
جین :پس بیا بریم عمو
@باشه
لینا اومد پایین و دست جین رو گرفت و با پسرا رفتن بیرون
جین:یکم فکر کن اون اگر قاتل زن تو هم باشه بازم جون لینا رو نجات داد میتونست وایسته و تصادف لینا رو ببینه اگر شده به خاطر تشکر از نجات لینا بهش سر بزن آنقدر نامرد نباش
و جین رفت
ویو نامجون
خب که چی وظیفش بود لیا رو کشت کافی نبود باید لینا رو نجات میداد
تو همین فکر ها بودم که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
پارت هفتم
ویو ا.ت
دیدم لینا داره میره سمت خیابان و به کامیون هم داره میاد سمتش سریع دویدم و آروم سمت پیاده رو هلش دادم و سیاهی مطلق
ویو نامجون
خیلی نگران لینا بودم اگر اتفاقی براش بی افته اونم از دست میدم رفتم سمت ورودی شهر بازی که با تجمع مردم دور یک چیزی مواجه شدم با فکر اینکه لینا باشه سریع دویدم و وقتی مردم رو کنار زدم دیدم لینا نشسته و داره گریه میکنه وقتی به اون دختری که خونی شده بود نگاه کردم فهمیدم ا.ت هست از همون اول باید میمرد
نامجون بالا سر ا.ت وایستاده بود و به جسم غرق در خون دختر نگاه میکرد و هیچی ری اکشنی هم نداشت
تا اینکه آمبولانس رسید و اون دختر رو بردن
نامجون دست دختر خودش رو گرفت و به سمت ماشین برد
@بابایی میریم پیش خاله ا.ت ؟!
_نه ما میریم خونه
@اما پس خاله ا.ت چی میشه؟!
_لینا ساکت باش
@اما...
_گفتم ساکتتت (داد)
ویو خونه لینا
من رفتم بالا و به عمو جین زنگ زدم
&سلام هندسام عمو
@عمو جین (گریه)
&چی شده لینا
@خاله ا.ت تصادف کرده ولی بابا نامجون نمیزاره بریم پیشش
&چی؟! آه باشه الان با بقیه عمو ها میام
@باشه عمو
ویو نامجون
سر گوشیم بودم داشتم کار های شرکت رو انجام میدادم که در زده شد و خدمتکار ها در رو باز کردند
جین:نامجون
_بله هیونگ
جین :شنیدم ا.ت تصادف کرده
_خب
یونگی:خب ؟! نامجون نمیخوای بری بیمارستان پیشش
_نه
کوک:چرا؟!
_چون بود و نبودش مهم نیست
تهیونگ :هیونگ اون زن تو هست
_تهیونگ اون زن من نیست اون قاتل لیا هست (داد)
جیمین:هیونگ اگر قاتل لیا هم باشه بازم الان زن تو حساب میشه
@بابایی بریم پیش خاله ا.ت
_نه نمیریم
@بابایی
_لیناا گمشو تو اتاقت (داد)
جین:سر بچه داد نزن (کمی داد) لینا برو حاضر شو من میبرمت ...فقط میدونی کدوم بیمارستان هست ؟!
@آرع عمو از مردم شنیدم میبرنش بیمارستان مرکزی
جین :پس بیا بریم عمو
@باشه
لینا اومد پایین و دست جین رو گرفت و با پسرا رفتن بیرون
جین:یکم فکر کن اون اگر قاتل زن تو هم باشه بازم جون لینا رو نجات داد میتونست وایسته و تصادف لینا رو ببینه اگر شده به خاطر تشکر از نجات لینا بهش سر بزن آنقدر نامرد نباش
و جین رفت
ویو نامجون
خب که چی وظیفش بود لیا رو کشت کافی نبود باید لینا رو نجات میداد
تو همین فکر ها بودم که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
۶.۳k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.