دخترباغبان

#دختر_باغبان

#پارت_96

ــ عجب کم مونده دیگه یونجه هم به خوردم بدی.

+عه برو کمتر حرف بزن.

............
آخرین دونه چیپس رو توی دهنم گذاشتم و لب زدم:

+یونگیا چیپسم تموم شد.

ــ خو چیکار کنم؟
برشکست شدم از بس خوراکی خریدی.

+ایششش
صدای زنگ خونه اومد.

+کسی قرار بود بیاد؟

ــ آره لونا و جیمین.

+من میرم درو باز کنم.
در عمارت رو باز کردم که لونا پرید بغلم.

+له شدم.

لونا:بدو بیا بریم آماده بشیم.

+واس چی؟

لونا: مهمونی دیگه.

+کدوم مهمونی؟

لونا:بریم میفهمی الان یونگی و جیمین میرن ماهم بعد از اونا.

+یونگی مهمونی چی؟

ــ خودت بعداً میفهمی.

+ایششش همش خودت میفهمی.
با لونا وارد اتاق شدم که شروع کرد به آرایش کردنم‌ خودش کاملا آماده بود آرایشم تموم بود که موقع لباس پوشیدن بود.

لونا:خب ا/ت بیا این لباس سفیده رو بپوش.

+نمیخوام چرا خودت قرمز پوشیدی؟

لونا:تو فرق داری حالا هم اینو بپوش دیگه.

+چرا اینا اینقدر عجیبن آخه من چه فرقی دارم.
یه لباس سفید که تا بالای زانو هام بود و شونه هام رو نشون میداد و دستام با تور پوشیده بود.
موهام رو هم باز گذاشتم که لونا مزاحم اومد پاپیون ببنده نذاشتمش.

لونا:نگا چقدر قشنگ شدی.

ادامه دارد................∆
دیدگاه ها (۰)

#دختر_باغبان🌱#پارت_97لونا:اگه اون پاپیون رو میبستی قشنگ تر ب...

#ارباب_کیم♣️کاپل ها:هوانگ ا/ت ــ کیم تهیونگ♣️شخصیت های فرعی:...

#دختر_باغبان #پارت_95+باشه آروم سرمو انداختم پایین که با دست...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_94لونا: مزخرف نگو ب.........+بهتره برین ...

پارت سوم

my month²پارت⁶

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط