• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part17
#leoreza
الان باید باور میکردم که اون دختر شر دارم بغلم گریه میکنه اونم از بی کسی از چیزی که بر من اصن دیده نمیشع
کمرش رو از سردرگمی ماساژ دادم
واقعا شوکه شدم از این قضیه ولی به روی خودم نیاوردم تا حالش از اینه که هس بدتر نشع
پانیذ:دیگه خسته شدم همش محکم باشه بزار دیا حداقل داش به تو خوش باشه پس من چی مگه منم ادم نیستم (هق هق)
رضا:فکراتو دور کن ببینم رز وحشی برو یکم استراحت برو خلوت کن اصن میگی اخر هفته با دوستای من بریم بیرون خوبه
ازم جدا شد بخاطر گریه اش بینیش قرمز شده بود و خیلی با نمک شده بود شک نکن اگه وضع این نبود سر به سرش میذاشتم
پانیذ: نه نمیخاد من اضافی ام بر هر جا
اخمی کردم و با نوک انگشتم کوبیدم رو بینیش
رضا:کی گفته رز وحشی اضافیه هر گفته غلط کرده مخصوصا اگه خودش باشه
پانیذ:نمیدونم
رضا:پس میای اره خوبه
لبخندی زد که
انگشت کوچیکم اوردم جلو
رضا:قول
پانیذ:قول....بریم لاته بخوریم به حساب من
رضا:اخیشش یکی ما رو دعوت کرد بریم ولی من برم موتورم قفل کنم بیام
خاستم برم که مچ دستم رو گرف که برگشتم سمتش چشاش برق میزد
پانیذ:موتور اره
رضا:خب اره
پانیذ:چه کاریه من ماشینم قفل میکنم با موتور بریم پیاده شو ببینم
ابرو هام بالا پرید از ماشین پیاده شدیم و قفلش کرد
خب اینم از علایقه اش که یکیش موتوره جالبه رفته رفته انگار خیلی میشناسمش
سوار موتور شدیم
رضا:بریم که اوج بگیریم
خنده ای کرد که از پشت کمرم رو گرف
حس خوبی بود
تو خیابونا ساعت 5 صبح میگشتیم اونم با سرعت بالا
جلوی کاروان نگه داشتم و پیاده شدیم روبه دریا بود پانیذ رفت لاته بگیره منم نشستم تا بیاد
وقتی اومد یکیش رو داد به من یکم ازش خورد
رضا:خوب بود
پانیذ:عالی بود رفیق جونم عالیی
رضا:مچکرم رز وحشی
پانیذ:به منم یاد میدی
رضا:دوس داری
پانیذ:عاشقشممم
رضا:پیست مسابقه چی میری
پانید:وقتایی که حوصله ام سر میره اره میرم چطور
رضا:یه روز مسابقه بدیمم
پانیذ:باشهه قبوله
اون شب
اون شب کلا یه چیز دیگه بود کلا فرق داشت....
ادامه دارد...
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part17
#leoreza
الان باید باور میکردم که اون دختر شر دارم بغلم گریه میکنه اونم از بی کسی از چیزی که بر من اصن دیده نمیشع
کمرش رو از سردرگمی ماساژ دادم
واقعا شوکه شدم از این قضیه ولی به روی خودم نیاوردم تا حالش از اینه که هس بدتر نشع
پانیذ:دیگه خسته شدم همش محکم باشه بزار دیا حداقل داش به تو خوش باشه پس من چی مگه منم ادم نیستم (هق هق)
رضا:فکراتو دور کن ببینم رز وحشی برو یکم استراحت برو خلوت کن اصن میگی اخر هفته با دوستای من بریم بیرون خوبه
ازم جدا شد بخاطر گریه اش بینیش قرمز شده بود و خیلی با نمک شده بود شک نکن اگه وضع این نبود سر به سرش میذاشتم
پانیذ: نه نمیخاد من اضافی ام بر هر جا
اخمی کردم و با نوک انگشتم کوبیدم رو بینیش
رضا:کی گفته رز وحشی اضافیه هر گفته غلط کرده مخصوصا اگه خودش باشه
پانیذ:نمیدونم
رضا:پس میای اره خوبه
لبخندی زد که
انگشت کوچیکم اوردم جلو
رضا:قول
پانیذ:قول....بریم لاته بخوریم به حساب من
رضا:اخیشش یکی ما رو دعوت کرد بریم ولی من برم موتورم قفل کنم بیام
خاستم برم که مچ دستم رو گرف که برگشتم سمتش چشاش برق میزد
پانیذ:موتور اره
رضا:خب اره
پانیذ:چه کاریه من ماشینم قفل میکنم با موتور بریم پیاده شو ببینم
ابرو هام بالا پرید از ماشین پیاده شدیم و قفلش کرد
خب اینم از علایقه اش که یکیش موتوره جالبه رفته رفته انگار خیلی میشناسمش
سوار موتور شدیم
رضا:بریم که اوج بگیریم
خنده ای کرد که از پشت کمرم رو گرف
حس خوبی بود
تو خیابونا ساعت 5 صبح میگشتیم اونم با سرعت بالا
جلوی کاروان نگه داشتم و پیاده شدیم روبه دریا بود پانیذ رفت لاته بگیره منم نشستم تا بیاد
وقتی اومد یکیش رو داد به من یکم ازش خورد
رضا:خوب بود
پانیذ:عالی بود رفیق جونم عالیی
رضا:مچکرم رز وحشی
پانیذ:به منم یاد میدی
رضا:دوس داری
پانیذ:عاشقشممم
رضا:پیست مسابقه چی میری
پانید:وقتایی که حوصله ام سر میره اره میرم چطور
رضا:یه روز مسابقه بدیمم
پانیذ:باشهه قبوله
اون شب
اون شب کلا یه چیز دیگه بود کلا فرق داشت....
ادامه دارد...
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۱۰.۷k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.