the building infogyg پارت22
#the_building_infogyg #پارت22
می.هی
تقریبایک هفته اس اینجام این مرغ تو
قفس نگهم داشتن چیش
من:هیع پسره دسشویی دارم میخوام
بیام بیرون کثیف بشه خونت به منچه
صدایی چرخیدن کلید اومد خودمو
پرت کردم تو دسشوریی اومدم بیرون
من:یااا مگه طلب باباتو داری ؟ درو
قفل میکنی
بک:شنیدم سابقه درخشانی نداری؟برای همون
من:حالا درسته چندین بار مدرسه رو
به کمک دوستام پیچوندم ولی نه تااین حد دیگه
بک:هان نه آخه یکی از دوستات خیلی
در رفته گفتن تو دنیایی خودتون
کنارت میشسته
من:آچا ببینم در رفته الآن یعنی آخ
جونننن
بک:گرفتنش نمیدونی ازدست ما
خوناشاما دررفتن غیرممکن تقریبا
من:غیرممکن هیچی چیزی به این نام
تویی فرهنگ لغتم.وجود نداره
بک:چه رنگ موهایی جذابی داری
رنگشون کردی
من:وییی مرسی نه رنگ خودشه
بهش خیره شدم بهم.پوزخند زد فقط
میخواست زود باوریمو بهم یاد آوریکنه
بک:دراتاقتو دیگه نمیبندم راحت باش
کلید گذاشت رومیز یهو ناپدید شدش
من موندم توبهت چطوری تونست
اینقدر راحت بهم بفهمونه واژه ومپایر واقعا درست براشون
بک:هوشت بیا ناهار بعدم باهات حرف
دارم
من:باشه الان میام
***///***///***
بکهیون
فقط.خواستم بهش بفهمونم که زندگی
اینقدرام آسون نیس که به همه اجازه
میده قابل اعتماد باشن اومد پایین
قیافش قشنگ مشخص بود که روش تأثیر گذاشته حرفم نشست به غذا
خوردن داشتیم غذا میخوردیم که یهو
شروع کرد به عطسه وسرفه دوید
سمت دسشویی این چشه رفتم دنبالش
می.هی:ببینم داخل اینا سرکه بوده
من:نمیدونم شاید پیشکار یانگگ
اون یه الف بود که پدرم خیلی بهش
اطیمنان داشت
یانگ:بله قربان
من:داخل غذاهایی که آماده کردن
سرکه هم بوده
یانگ:فک کنم بله تو سالاد وجود داشت
من:دیدی چی گفت؟!
می.هی:من به سرکه حساسیت دارم
واسه همونه عطسم مرسی جناب یانگ
اصلا خوشم نیومد اون قرار اسباب
بازی من باشه نه کس دیگه ای
من:میتونی بری
یانگ:اطاعت
رفتش بالحن جدی روبه می.هی ادامه
دادم
من:بیا میخوام حرف بزنم باهات
دنبالم اومد
می.هی:بله؟
من:قرار بیایی دانشگاه ما!اونجا هرنوع
موجود غیر انسانی که بخوایی هس از
پری وجادوگر گرفته تا پری هایی
دریایی که باجادو پا دارن!
می.هی:فهمیدم نزدیکشون نمیشم
بلند شد که بره اعصابم بهم ریخت
تونست بقیه حرفمو بگیره من همیشه
میخوام غیر قابل پیش بینی باشم
من:نه درواقع بشین
نشست روبه روم پوف کشیدخندم
گرفت
من:ما خاندان برتریم هرخاندانی اونجا
هست از خوناشاما پایین تره این
پیکسلی که نشان خانوادگی مابود
بهش دادم
من:اینو به لباسی که تو کمدت هس
میزنی اینطوری از آسیب نمیبینی میتونی بری
می.هی
تقریبایک هفته اس اینجام این مرغ تو
قفس نگهم داشتن چیش
من:هیع پسره دسشویی دارم میخوام
بیام بیرون کثیف بشه خونت به منچه
صدایی چرخیدن کلید اومد خودمو
پرت کردم تو دسشوریی اومدم بیرون
من:یااا مگه طلب باباتو داری ؟ درو
قفل میکنی
بک:شنیدم سابقه درخشانی نداری؟برای همون
من:حالا درسته چندین بار مدرسه رو
به کمک دوستام پیچوندم ولی نه تااین حد دیگه
بک:هان نه آخه یکی از دوستات خیلی
در رفته گفتن تو دنیایی خودتون
کنارت میشسته
من:آچا ببینم در رفته الآن یعنی آخ
جونننن
بک:گرفتنش نمیدونی ازدست ما
خوناشاما دررفتن غیرممکن تقریبا
من:غیرممکن هیچی چیزی به این نام
تویی فرهنگ لغتم.وجود نداره
بک:چه رنگ موهایی جذابی داری
رنگشون کردی
من:وییی مرسی نه رنگ خودشه
بهش خیره شدم بهم.پوزخند زد فقط
میخواست زود باوریمو بهم یاد آوریکنه
بک:دراتاقتو دیگه نمیبندم راحت باش
کلید گذاشت رومیز یهو ناپدید شدش
من موندم توبهت چطوری تونست
اینقدر راحت بهم بفهمونه واژه ومپایر واقعا درست براشون
بک:هوشت بیا ناهار بعدم باهات حرف
دارم
من:باشه الان میام
***///***///***
بکهیون
فقط.خواستم بهش بفهمونم که زندگی
اینقدرام آسون نیس که به همه اجازه
میده قابل اعتماد باشن اومد پایین
قیافش قشنگ مشخص بود که روش تأثیر گذاشته حرفم نشست به غذا
خوردن داشتیم غذا میخوردیم که یهو
شروع کرد به عطسه وسرفه دوید
سمت دسشویی این چشه رفتم دنبالش
می.هی:ببینم داخل اینا سرکه بوده
من:نمیدونم شاید پیشکار یانگگ
اون یه الف بود که پدرم خیلی بهش
اطیمنان داشت
یانگ:بله قربان
من:داخل غذاهایی که آماده کردن
سرکه هم بوده
یانگ:فک کنم بله تو سالاد وجود داشت
من:دیدی چی گفت؟!
می.هی:من به سرکه حساسیت دارم
واسه همونه عطسم مرسی جناب یانگ
اصلا خوشم نیومد اون قرار اسباب
بازی من باشه نه کس دیگه ای
من:میتونی بری
یانگ:اطاعت
رفتش بالحن جدی روبه می.هی ادامه
دادم
من:بیا میخوام حرف بزنم باهات
دنبالم اومد
می.هی:بله؟
من:قرار بیایی دانشگاه ما!اونجا هرنوع
موجود غیر انسانی که بخوایی هس از
پری وجادوگر گرفته تا پری هایی
دریایی که باجادو پا دارن!
می.هی:فهمیدم نزدیکشون نمیشم
بلند شد که بره اعصابم بهم ریخت
تونست بقیه حرفمو بگیره من همیشه
میخوام غیر قابل پیش بینی باشم
من:نه درواقع بشین
نشست روبه روم پوف کشیدخندم
گرفت
من:ما خاندان برتریم هرخاندانی اونجا
هست از خوناشاما پایین تره این
پیکسلی که نشان خانوادگی مابود
بهش دادم
من:اینو به لباسی که تو کمدت هس
میزنی اینطوری از آسیب نمیبینی میتونی بری
۳.۸k
۲۵ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.