the building infogyg پارت24
#the_building_infogyg #پارت24
چانیول
بهش نگاه کردم لباس خاندانی بهش
میومد کم کم ماشین پسرا هم رسید
بک ومی.هی اومدن پایین آچا رفت
سمتش و بغلش کرد
بک اومد دستشو گذاشت کنار گوشم
انگشتشو گذاشت تو دهنش خونشو
خورد وبعد روبه من ادامه
بک:کنار گوشت خونیه چیشده
من:پوف این دختره خیلی وحشیه
چنان جیغی تو حموم کشید که گوشم
اینطوری شد
بک ابروش رفت بالا ته ورزاورکسانا هماومدن ته اومد سمتمون
ته:سلام وضعیتتون چطوره؟
جیهوپ:اگه منظورت عروسکمه که
خیلی آروم وساکته وخسته کننده اس
یونگ:این دختره حسابی پوکره یه مو
ازش بکنی انگار از خرس افسانه ای مو
کندی
من:پوف مال شماها بهتر از وحشیه
جیهوپ:قبول.دارم جایی کمرش اون
همه زخمی میشد بازم اسکل در میرفت
من:ولش کنین بریم که حسابی سرمون
شلوغ شده
یونگ:راستی چان نامجون از دنیایی
آدما برگشته
من:نباید بزاریم به دخترا نزدیک بشه
وگرنه برامون گرون تموم میشه
ته:نمیتونیم تو دانشکده مانع بشیم
چون یک اون ممکنه استادشون بشه
من:هننن؟؟؟واقعا
یونگ:به احتمال زیاد آره
بک:مگر اینکه دخترا رو تا دم در کلاس
ها کنار خودمون نگه داریم
وارد شدیم دخترایی دیگه که
میترسیدن اومدن نزدیک پسرا آچا
جلوتوترازماراه میرفت بیخیال بابا این
رومخو کی میخواد
*اون دختره آدمیزاده
+واو رنگ چشاش وحشیه شبیه گرگه
=آرم خاندان پارک روشه معلومه پس
چراجذابه خون بدنش باید خوشمزه تر به آچا نگاه کردم گاهی اوقات بدم
میومد از اینکه چنین توانایی دارم
من:هوشت دختره
آچا:چیه پسره؟
بک پوقی کرد و هیچی نگفت
من:بیا کارت دارم
به شکل دنده عقب اومد نزدیکم
سوک:آچا میدونم مثل ما بدت میاد اما
اینجا پر خوناشام وگرگینه هزار جور
چیز دیگس ما به اندازه اینا اطلاعات
نداریم دور نشو ازش لطفا
آچانگاهی بهم کرد اومد کنارم
آچا:فک نکن ازت خوشم میاد به خاطر
دوستم فقط این کارو کردم
من:منم همچین کشته مرده چش
وابروت نیستم بچه پدربزرگ بهم
دستور داده وگرنه بهتر از تورو دارم
دهن کجی کرد شیطونه میگه همین جا
دست بنداز گردنشو بشکن که یهو
احساس کردم بدنم یخ بست اون چی
بود آچا برگشت پشت نگاه کرد برگشتم چیزی که میدیدم وباور نمی کردم امکان نداشت خاندان شیاطین
جیمین:شرمنده دیر اومدیم جناب مدیر
آچا:این چقدر شبیه..
بهش توپیدم
من:نزدیکشون نمیشی بیا بریم
آچا:آخه
بازوشو گرفتم کشیدم اون چطورتونسته بیاد! دیدم لحظه آخر آچا رو دید خندید
چانیول
بهش نگاه کردم لباس خاندانی بهش
میومد کم کم ماشین پسرا هم رسید
بک ومی.هی اومدن پایین آچا رفت
سمتش و بغلش کرد
بک اومد دستشو گذاشت کنار گوشم
انگشتشو گذاشت تو دهنش خونشو
خورد وبعد روبه من ادامه
بک:کنار گوشت خونیه چیشده
من:پوف این دختره خیلی وحشیه
چنان جیغی تو حموم کشید که گوشم
اینطوری شد
بک ابروش رفت بالا ته ورزاورکسانا هماومدن ته اومد سمتمون
ته:سلام وضعیتتون چطوره؟
جیهوپ:اگه منظورت عروسکمه که
خیلی آروم وساکته وخسته کننده اس
یونگ:این دختره حسابی پوکره یه مو
ازش بکنی انگار از خرس افسانه ای مو
کندی
من:پوف مال شماها بهتر از وحشیه
جیهوپ:قبول.دارم جایی کمرش اون
همه زخمی میشد بازم اسکل در میرفت
من:ولش کنین بریم که حسابی سرمون
شلوغ شده
یونگ:راستی چان نامجون از دنیایی
آدما برگشته
من:نباید بزاریم به دخترا نزدیک بشه
وگرنه برامون گرون تموم میشه
ته:نمیتونیم تو دانشکده مانع بشیم
چون یک اون ممکنه استادشون بشه
من:هننن؟؟؟واقعا
یونگ:به احتمال زیاد آره
بک:مگر اینکه دخترا رو تا دم در کلاس
ها کنار خودمون نگه داریم
وارد شدیم دخترایی دیگه که
میترسیدن اومدن نزدیک پسرا آچا
جلوتوترازماراه میرفت بیخیال بابا این
رومخو کی میخواد
*اون دختره آدمیزاده
+واو رنگ چشاش وحشیه شبیه گرگه
=آرم خاندان پارک روشه معلومه پس
چراجذابه خون بدنش باید خوشمزه تر به آچا نگاه کردم گاهی اوقات بدم
میومد از اینکه چنین توانایی دارم
من:هوشت دختره
آچا:چیه پسره؟
بک پوقی کرد و هیچی نگفت
من:بیا کارت دارم
به شکل دنده عقب اومد نزدیکم
سوک:آچا میدونم مثل ما بدت میاد اما
اینجا پر خوناشام وگرگینه هزار جور
چیز دیگس ما به اندازه اینا اطلاعات
نداریم دور نشو ازش لطفا
آچانگاهی بهم کرد اومد کنارم
آچا:فک نکن ازت خوشم میاد به خاطر
دوستم فقط این کارو کردم
من:منم همچین کشته مرده چش
وابروت نیستم بچه پدربزرگ بهم
دستور داده وگرنه بهتر از تورو دارم
دهن کجی کرد شیطونه میگه همین جا
دست بنداز گردنشو بشکن که یهو
احساس کردم بدنم یخ بست اون چی
بود آچا برگشت پشت نگاه کرد برگشتم چیزی که میدیدم وباور نمی کردم امکان نداشت خاندان شیاطین
جیمین:شرمنده دیر اومدیم جناب مدیر
آچا:این چقدر شبیه..
بهش توپیدم
من:نزدیکشون نمیشی بیا بریم
آچا:آخه
بازوشو گرفتم کشیدم اون چطورتونسته بیاد! دیدم لحظه آخر آچا رو دید خندید
۹.۷k
۲۵ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.