Devil or Angel¹⁰
Devil or Angel¹⁰
اخر هفته
کوک
بعد از مراسم
پ.ک: نمیشه که اتاق هردوشون کنار هم باشه
کوک: ا/ت کجاست؟
پ.ک: تو اتاقه کجا؟ صبر کن
کوک: بله
پ.ک: میگم چرا باید خودتو ا/ت و خودتو یونا نزدیک هم باشه
کوک: نمیدونم ا/ت گفته بابا خیلی خستم میخوام برم بخوابم
پ.ک: کجا با این عجله؟ گفتم که جمعه وشنبه و یک شنبه و دوشنبه برای ا/ت باشی کامل و سه شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه هم برای یونا
کوک: مگه من گوشیم یه روز تو دست او یه روز تو دست او
پ.ک: قبول کن دیگه 4 روز دادم به ا/ت تا وقتی که یونا بچه دار نشده اینجوریه ولی وقتی بچه دار شد خونه جدا براتون میگیرم
کامل برای یونایی
کوک:حتما خب من برم بخوابم دیگه ولی پیش ا/ت چون دوشنبست
پ.ک: صبر کن از ساعت 12 شب گذشته دیگه سه شنبست امشب شب عروسیت بوده برو پیش عروس کوچیکه
کوک: باشه
رفتم تو اتاق پیش یونا
یونا: جونگکوک اومدی
کوک: مگه کوری؟
یونا: ببخشید که اینطور باهات حرف زدم
کوک: نمیخوای بخوابی؟
یونا: خب مگه؟
کوک: گفتم که ازدواج ما قرار دادیه یادت رفته و فقط خودمو خودت از این خبر داریم اگه فراتر از قرار داد عمل کنی قرار داد پاره میکنم و از خونم بیرونت میکنم
یونا: ده باز اینو گفتی شرط تو این بوده که جلو خانوادت نقش بازی کنم و بعد از چند ماه بگم که نمیتونم بچه دار شم شرط من این بود در هفته یه روز باید باهام بیای بیرون
کوک: اره الان میخوام برم پیش ا/ت
یونا: باشه برو ولی من میدونم اخرش کیو انتخاب میکنی
کوک: میبینی
رفتم تو اتاق پیش ا/ت
کوک: خوابی؟
ا/ت: چرا اومدی؟
کوک:چون میخواستم پیشت باشم
ا/ت:میخوام بخوابم
کوک: باشه بیا بخوابیم
ا/ت: میخوام باز رو مبل بخوابم
کوک: ا/ت خودتو لوس نکن بیا پیشم
ا/ت: نمیخوام
کوک: باشه منم میرم پیش یونا
ا/ت: باشه برو
همینکه درو باز کردم
ا/ت: بیا پیشت میخوابم
کوک: افرین
#فیک
#سناریو
اخر هفته
کوک
بعد از مراسم
پ.ک: نمیشه که اتاق هردوشون کنار هم باشه
کوک: ا/ت کجاست؟
پ.ک: تو اتاقه کجا؟ صبر کن
کوک: بله
پ.ک: میگم چرا باید خودتو ا/ت و خودتو یونا نزدیک هم باشه
کوک: نمیدونم ا/ت گفته بابا خیلی خستم میخوام برم بخوابم
پ.ک: کجا با این عجله؟ گفتم که جمعه وشنبه و یک شنبه و دوشنبه برای ا/ت باشی کامل و سه شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه هم برای یونا
کوک: مگه من گوشیم یه روز تو دست او یه روز تو دست او
پ.ک: قبول کن دیگه 4 روز دادم به ا/ت تا وقتی که یونا بچه دار نشده اینجوریه ولی وقتی بچه دار شد خونه جدا براتون میگیرم
کامل برای یونایی
کوک:حتما خب من برم بخوابم دیگه ولی پیش ا/ت چون دوشنبست
پ.ک: صبر کن از ساعت 12 شب گذشته دیگه سه شنبست امشب شب عروسیت بوده برو پیش عروس کوچیکه
کوک: باشه
رفتم تو اتاق پیش یونا
یونا: جونگکوک اومدی
کوک: مگه کوری؟
یونا: ببخشید که اینطور باهات حرف زدم
کوک: نمیخوای بخوابی؟
یونا: خب مگه؟
کوک: گفتم که ازدواج ما قرار دادیه یادت رفته و فقط خودمو خودت از این خبر داریم اگه فراتر از قرار داد عمل کنی قرار داد پاره میکنم و از خونم بیرونت میکنم
یونا: ده باز اینو گفتی شرط تو این بوده که جلو خانوادت نقش بازی کنم و بعد از چند ماه بگم که نمیتونم بچه دار شم شرط من این بود در هفته یه روز باید باهام بیای بیرون
کوک: اره الان میخوام برم پیش ا/ت
یونا: باشه برو ولی من میدونم اخرش کیو انتخاب میکنی
کوک: میبینی
رفتم تو اتاق پیش ا/ت
کوک: خوابی؟
ا/ت: چرا اومدی؟
کوک:چون میخواستم پیشت باشم
ا/ت:میخوام بخوابم
کوک: باشه بیا بخوابیم
ا/ت: میخوام باز رو مبل بخوابم
کوک: ا/ت خودتو لوس نکن بیا پیشم
ا/ت: نمیخوام
کوک: باشه منم میرم پیش یونا
ا/ت: باشه برو
همینکه درو باز کردم
ا/ت: بیا پیشت میخوابم
کوک: افرین
#فیک
#سناریو
۲۷.۳k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.