part³⁵🦖🗿
. با او پیرهن مجلسی ساتن تیرگی موهام بیشتر به چشم میخورد و تضاد خوبی رو ایجاد کرده بود
کوک « اماده ای؟
جانگ می « عه کوک!
_وقتی برگشت و تیپ کوک رو دید میتونست قسم بخوره خوشتیپ ترین پسر دنیا مقابلش ایستاده! کت و شلوار آبی نفتی جذبی که پوشیده بود به خوبی عضلات آماده بدنش رو به نمایش میزاشت و اور کت کرمیش ست زیبایی رو خلق کرده بود
کوک « *خنده..... چی شد؟
جانگ می « خاک تو سر پسر ندیدت جانگ می! سرم رو تکون دادم و افکار منحرفانه ذهنم رو با شمشیر سامورایی دو نیم کردم و به گیره سر اشاره کردم.... نمیتونم ببندمش
کوک « بشین من برات درستش میکنم
جانگ می « بلدی مگه ؟
کوک « بله! اتفاقا خیلی خوب میدونم با بیبی گرل های کیوت چطور رفتار کنم....
جانگ می « بعد از بستن گیره سر, بوسه سطحی ای روی شاهرگم کاشت و دستم رو گرفت و بلندم کرد
_حس لب های گرم جئون روی نقطه حساس گردنش باعث میشد مور مورش بشه و لرز خفیفی بکنه که از دید جئون دور نموند! بهش ثابت کرده بود اگه بخواد میتونه اونو تا مرز جنون برسونه....
کوک « *پوزخند خیلی خب الان همه چی مرتبه!....فقط...فقط کافیه با این لباس ازم فاصله بگیری و فقط اندازه یه بند انگشت افراد توی مهمونی دستشون بهت بخوره!
جانگ می « میدونم زنده زنده خاکم میکنی!
کوک « خوبه! امشب عجیب دختر خوبی شدی
جانگ می « قرار بود امشب به عنوان پارتنر کوک به مهمانی بریم و با اینکار کوک اسمش رو روی من میزاشت تا بقیه حوس نزدیک شدن به منو نکنن....
_از نظر جانگ می کوک نمونه بارز یه پارتنر ایده آل بود! تصمیم گرفته بود توی لحظه زندگی کنه و شاد باشه.... نمیدونست امشب تقدیر چی براش رقم زده و قرار چیو تجربه کنه اما قرار نبود به این زودی تسلیم بشه! حالا که موج سرنوشت خلاف خواسته هاش حرکت کرده اونم برخلاف امواج شنا میکرد
جانگ می « از اتاق اومدیم بیرون و داشتم دنبال کوک میرفتم که یهویی ایستاد و نگاه عاق اندر سفیه ای بهم انداخت! چیزی شده؟
کوک « باید یه چیزی بپوشی! ممکنه سرما بخوری
جانگ می « اورکتش رو در اورد روی شونه هام انداخت! عطر تلخ جذابش با عطر زنونه ام ترکیب زیبایی ساخته بود.... به آسانسور اشاره کرد و گفت
کوک « حالا بهتر شد... بریم
............
ماسک! نقابی از جنس کینه و نفرت که قرار بود امشب رونمایی بشه....
٫واقعا فکر کردی این یه مهمونی ساده بالماسکه اس عزیزم؟
+به چی فکر میکنی؟
٫انتقام ! امشب همه چی تغییر میکنه.... خودتو برای یه سوپرایز عالی اماده کن عزیزم! امشب تئوری اصلی مهمونی بالماسکه رو بهشون نشون میدم... زندگی خودش یه مهمونی بالماسکه اس!
............
جانگ می « ترسناکه!
کوک « از چی میترسی؟
جانگ می « این مهمونی بالماسکه! اگه بلایی سرمون بیاد چی؟
کوک « تو فقط به جلو نگاه کن وایت...
کوک « اماده ای؟
جانگ می « عه کوک!
_وقتی برگشت و تیپ کوک رو دید میتونست قسم بخوره خوشتیپ ترین پسر دنیا مقابلش ایستاده! کت و شلوار آبی نفتی جذبی که پوشیده بود به خوبی عضلات آماده بدنش رو به نمایش میزاشت و اور کت کرمیش ست زیبایی رو خلق کرده بود
کوک « *خنده..... چی شد؟
جانگ می « خاک تو سر پسر ندیدت جانگ می! سرم رو تکون دادم و افکار منحرفانه ذهنم رو با شمشیر سامورایی دو نیم کردم و به گیره سر اشاره کردم.... نمیتونم ببندمش
کوک « بشین من برات درستش میکنم
جانگ می « بلدی مگه ؟
کوک « بله! اتفاقا خیلی خوب میدونم با بیبی گرل های کیوت چطور رفتار کنم....
جانگ می « بعد از بستن گیره سر, بوسه سطحی ای روی شاهرگم کاشت و دستم رو گرفت و بلندم کرد
_حس لب های گرم جئون روی نقطه حساس گردنش باعث میشد مور مورش بشه و لرز خفیفی بکنه که از دید جئون دور نموند! بهش ثابت کرده بود اگه بخواد میتونه اونو تا مرز جنون برسونه....
کوک « *پوزخند خیلی خب الان همه چی مرتبه!....فقط...فقط کافیه با این لباس ازم فاصله بگیری و فقط اندازه یه بند انگشت افراد توی مهمونی دستشون بهت بخوره!
جانگ می « میدونم زنده زنده خاکم میکنی!
کوک « خوبه! امشب عجیب دختر خوبی شدی
جانگ می « قرار بود امشب به عنوان پارتنر کوک به مهمانی بریم و با اینکار کوک اسمش رو روی من میزاشت تا بقیه حوس نزدیک شدن به منو نکنن....
_از نظر جانگ می کوک نمونه بارز یه پارتنر ایده آل بود! تصمیم گرفته بود توی لحظه زندگی کنه و شاد باشه.... نمیدونست امشب تقدیر چی براش رقم زده و قرار چیو تجربه کنه اما قرار نبود به این زودی تسلیم بشه! حالا که موج سرنوشت خلاف خواسته هاش حرکت کرده اونم برخلاف امواج شنا میکرد
جانگ می « از اتاق اومدیم بیرون و داشتم دنبال کوک میرفتم که یهویی ایستاد و نگاه عاق اندر سفیه ای بهم انداخت! چیزی شده؟
کوک « باید یه چیزی بپوشی! ممکنه سرما بخوری
جانگ می « اورکتش رو در اورد روی شونه هام انداخت! عطر تلخ جذابش با عطر زنونه ام ترکیب زیبایی ساخته بود.... به آسانسور اشاره کرد و گفت
کوک « حالا بهتر شد... بریم
............
ماسک! نقابی از جنس کینه و نفرت که قرار بود امشب رونمایی بشه....
٫واقعا فکر کردی این یه مهمونی ساده بالماسکه اس عزیزم؟
+به چی فکر میکنی؟
٫انتقام ! امشب همه چی تغییر میکنه.... خودتو برای یه سوپرایز عالی اماده کن عزیزم! امشب تئوری اصلی مهمونی بالماسکه رو بهشون نشون میدم... زندگی خودش یه مهمونی بالماسکه اس!
............
جانگ می « ترسناکه!
کوک « از چی میترسی؟
جانگ می « این مهمونی بالماسکه! اگه بلایی سرمون بیاد چی؟
کوک « تو فقط به جلو نگاه کن وایت...
۳۶.۸k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.