ازدواج سوری پارت 48
ازدواج سوری پارت 48
ویو تهیونگ
صدای تگ تگ کفش از پله ها میومد از جام بلند شدم
ات به طرز دیونه ی خوشگل شده بود
ویو ات
تهیونگ بد جور بهم خیره شده بود اصن حواسش نبود
رفتم یه نزدیکش
فاصلم باهاش یه قدم بیشتر نبود
ـ چطور شدم؟
ته ـ......
نیانگ ـ خب من شما دوتا رو تنها میزارم تا یه خورده خلوت کنین
نیانگ پاشد رف تو اشپز خونه
ـ خب نگف..
سریع لبامو گذاشت رو لباش بدنم کیپ کیپ چسبیده بود بهش بعد چند دقیقه برداشت گرمای نفسای همو حس میکردیم
ویو نیانگ
یواشکی موقع بوسین هم ازشون عکس گرفتم و بدون اینکه به روی خودم بیارم رفتم پیششون که سریع از هم جدا شدن
ـ بریم دیگه؟
بابا ـ باشه بریم
ـ بنظرتون دوربین رو بردارم؟
مامان ـ نمی دونم
ـ بزار بیارم شیاد خواستیم یه عکس یادگاری بگیرین
ته ـ باشه
نیانگ ـ شما برین سوار ماشین بشین من میام
ویو ات
من و تهیونگ کپشنامونو برداشتیمو رفتیم تو ماشین که نیانگم اومد
ته ـ راه میوفتیم
تا خونه ی ووشیک حدود نیم ساعت اینا راه بود نیانگ انگار خوابش برده بود هرچند طبیعیه، به خودم رفته
حوصلم سر رفته بود تو ماشین تهیونگ که حرفی نمیزد برای همین ضبط و روشن کردم که اهنگ "Señorita" اومد اهنگو بلد بود(اسم اهنگو داخل فیک این چه عشقه استفاده کردم)
همراه ی اهنگ اروم اروم میخوندم تو اوج اهنگ صدامو یه خورده بلند میکردم
قسمت اهنگ که شان مندز میخوند رو نمی تونستم بخونم که تهیونگ خوند
یه لبخند اومد رو لبام
ویو تهیونگ
صدای تگ تگ کفش از پله ها میومد از جام بلند شدم
ات به طرز دیونه ی خوشگل شده بود
ویو ات
تهیونگ بد جور بهم خیره شده بود اصن حواسش نبود
رفتم یه نزدیکش
فاصلم باهاش یه قدم بیشتر نبود
ـ چطور شدم؟
ته ـ......
نیانگ ـ خب من شما دوتا رو تنها میزارم تا یه خورده خلوت کنین
نیانگ پاشد رف تو اشپز خونه
ـ خب نگف..
سریع لبامو گذاشت رو لباش بدنم کیپ کیپ چسبیده بود بهش بعد چند دقیقه برداشت گرمای نفسای همو حس میکردیم
ویو نیانگ
یواشکی موقع بوسین هم ازشون عکس گرفتم و بدون اینکه به روی خودم بیارم رفتم پیششون که سریع از هم جدا شدن
ـ بریم دیگه؟
بابا ـ باشه بریم
ـ بنظرتون دوربین رو بردارم؟
مامان ـ نمی دونم
ـ بزار بیارم شیاد خواستیم یه عکس یادگاری بگیرین
ته ـ باشه
نیانگ ـ شما برین سوار ماشین بشین من میام
ویو ات
من و تهیونگ کپشنامونو برداشتیمو رفتیم تو ماشین که نیانگم اومد
ته ـ راه میوفتیم
تا خونه ی ووشیک حدود نیم ساعت اینا راه بود نیانگ انگار خوابش برده بود هرچند طبیعیه، به خودم رفته
حوصلم سر رفته بود تو ماشین تهیونگ که حرفی نمیزد برای همین ضبط و روشن کردم که اهنگ "Señorita" اومد اهنگو بلد بود(اسم اهنگو داخل فیک این چه عشقه استفاده کردم)
همراه ی اهنگ اروم اروم میخوندم تو اوج اهنگ صدامو یه خورده بلند میکردم
قسمت اهنگ که شان مندز میخوند رو نمی تونستم بخونم که تهیونگ خوند
یه لبخند اومد رو لبام
۵.۷k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.