ازدواج سوری پارت 47
ازدواج سوری پارت 47
ته ـ بسه دیگه بریم داخل
ـ بیاین تو
باهم سه تایی غذا خوردیم یه چرت کوچیک هم زدیم باید برای ساعت شیش خونه ووشیک اینا باشیم برای همین تهیونگ دوشش رو گرفت و اماده پایین رو مبل منتظر ما بود (اسلاید دوم)
منو نیانگ هم میخواستیم بریم حموم
ـ اجوما، میشه لباسای نیانگو بزاری رو تختم؟*با صدای بلند *
اجوما ـ حتما*با صدای بلند *
ویو تهیونگ
میخواستم برم تو اتاق که...
اجوما ـ کجا؟
ـ تو اتاق
اجوما ـ نمیشه
ـ خب چرا؟
اجوما ـ چونکه سوپرایزه
ـ اوکی، فقط...
اجوما ـ فقط چی...
ـ راستش فردا تولده ات س، بعد کادو اینا رو براش گرفتم، داخل صندوق عقبه ماشینه
اجوما ـ خب...
ـ خب میشه کادو ها تو اتاق تو باشه؟
اجوما ـ اره حتما
ـ فقط نمیخوام ات متوجه بشه
اجوما ـ اوکیه
ـ ممنون
اجوما ـ نبینم رفتی باشی تو اتاق
ـ با اصن میرم تو حیاط
اجوما کادو هارو گذاشت تو اتاقش منم برای خودم یه شیر قهوه ی گرم درست کردم رفتم تو حیاط کنار میز نشستم وقتی که شیر قهوم تموم شد پاشدم رفتم رو مبل نشستم منتظر ات و نیانگ
ویو ات
از حموم اومدیم بیرون به نیانگ رسیدگی کردم لباساشو تنش کردم موهاشو خش کردم بهش گفتم بره پایین منتظر بمونه
نیانگ رف پایین پیش تهیونگ منم داستم اماده میشدم
ویو تهیونگ
تو حال خودم بودم که یکی از پشت جلوی دیدم رو گرفت
ـ نیانگ توعی؟
نیانگ ـ اوهوم *دستاشو از جلوی چشم تهیونگ برمیداره *
نیانگ از سر تا پا مشکی پوشیده بود (اسلاید سوم)
ویو ات
لباسمو پوشیدم با یه گوشوار و گردنبند (سه تاش اسلاید چهارم) موهامو باز گذاشتم خشکش کردم که پنجه ی که افتاده بود پشت گردنم معلوم نباشه اما اونی که روی سینم بود معلوم بود نمیشد کاریش کرد یه آرایش ملایم انجام دادم (اسلاید پنجم) به کفش پاشنه بلند هم رنگ شلوارم پوشیدم رفتم پایین
ته ـ بسه دیگه بریم داخل
ـ بیاین تو
باهم سه تایی غذا خوردیم یه چرت کوچیک هم زدیم باید برای ساعت شیش خونه ووشیک اینا باشیم برای همین تهیونگ دوشش رو گرفت و اماده پایین رو مبل منتظر ما بود (اسلاید دوم)
منو نیانگ هم میخواستیم بریم حموم
ـ اجوما، میشه لباسای نیانگو بزاری رو تختم؟*با صدای بلند *
اجوما ـ حتما*با صدای بلند *
ویو تهیونگ
میخواستم برم تو اتاق که...
اجوما ـ کجا؟
ـ تو اتاق
اجوما ـ نمیشه
ـ خب چرا؟
اجوما ـ چونکه سوپرایزه
ـ اوکی، فقط...
اجوما ـ فقط چی...
ـ راستش فردا تولده ات س، بعد کادو اینا رو براش گرفتم، داخل صندوق عقبه ماشینه
اجوما ـ خب...
ـ خب میشه کادو ها تو اتاق تو باشه؟
اجوما ـ اره حتما
ـ فقط نمیخوام ات متوجه بشه
اجوما ـ اوکیه
ـ ممنون
اجوما ـ نبینم رفتی باشی تو اتاق
ـ با اصن میرم تو حیاط
اجوما کادو هارو گذاشت تو اتاقش منم برای خودم یه شیر قهوه ی گرم درست کردم رفتم تو حیاط کنار میز نشستم وقتی که شیر قهوم تموم شد پاشدم رفتم رو مبل نشستم منتظر ات و نیانگ
ویو ات
از حموم اومدیم بیرون به نیانگ رسیدگی کردم لباساشو تنش کردم موهاشو خش کردم بهش گفتم بره پایین منتظر بمونه
نیانگ رف پایین پیش تهیونگ منم داستم اماده میشدم
ویو تهیونگ
تو حال خودم بودم که یکی از پشت جلوی دیدم رو گرفت
ـ نیانگ توعی؟
نیانگ ـ اوهوم *دستاشو از جلوی چشم تهیونگ برمیداره *
نیانگ از سر تا پا مشکی پوشیده بود (اسلاید سوم)
ویو ات
لباسمو پوشیدم با یه گوشوار و گردنبند (سه تاش اسلاید چهارم) موهامو باز گذاشتم خشکش کردم که پنجه ی که افتاده بود پشت گردنم معلوم نباشه اما اونی که روی سینم بود معلوم بود نمیشد کاریش کرد یه آرایش ملایم انجام دادم (اسلاید پنجم) به کفش پاشنه بلند هم رنگ شلوارم پوشیدم رفتم پایین
۸.۹k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.