ازدواج سوری پارت 46
ازدواج سوری پارت 46
فردا صبح
ویو تهیونگ
از خواب پاشدم ات هنوز تو بغلم خواب بود
انگار بخاطر دیشب دوتا پنجه افتاده روی بدنش یکی پشت گردنش یکی دیگه هم یک سانت بالای سینش بود
ویو ات
از خواب پاشدم که...
ته ـ بیدار شدی؟
ـ اوهوم
اودم بچرخم سمت تهیونگ که سرگیجه اومد سراغم سریع چشمامو گذاشتم رو هم
ته ـ حالت خوبه؟
ـ خوبم فقط سرگیجه دارم
ته ـ به یه نقطه خیره شو
جشمامو باز کردم به چشمای تهیونگ خیره شدم که ثانیه ی طول نکشید سرگیجم از بین رفت
ـ الان بهتر شد
ته ـ زود باش پاشو صبحونه بخوریم که بعد از زهر باید بربم خونه ی ووشیک
ـ اما من حوصله ندارم
یه بوس زد به لبام
ته ـ الان سرحال شدی پاشو
از سرجامون پاشدیم صبحونه درس کردیمو خوردیم وقتی نیانگ خونه نبود انگار هیچکس اینجا نیس
ـ خونه انگا بی روحه
ته ـ اوهوم، نیانگ نیس
میشه بریم دنبالش؟
ته ـ الان مدرسس
ـ راس میگی
ته ـ من بیرون یه کار بعد میرم دنبالش
ـ باشه
تهیونگ بعد صبحونه دوش گرفت اماده ش که بره
ته ـ من رفتممم *با صدای بلند *
ـ هعی صب کن*با صدای بلند *
سریع با دو از پله ها رفتم پایین تا به تهیونگ رسیدم
ـ مراقب خودت باش
ته ـ باشه
تا وقتی که تهیونگ شوار ماشین شدو رفت من همینجور اویز در بودم
وقتی رفت درو بستم و تکیه دادم بهش
باید خودمو سرگرم میکردم برای همین رفتم تو اتاق برای خودم اهنگ گذاشتم لباسای داخل کمدو مرتب کردم زنگ اجوما زدم که باید و کمکم کنه
دو دقیقه هم نشد که اجوما اومد باهم همه کاری رو انجام دادیم ساعت نزدیکای دو بود که زنگ در خورد سریع از پله ها اومدم پایین رفتم درو باز کردم که نیانگ و تهیونگ با یه دسته گل که پر از گل رز بود
ـ واای این برای منه؟
نیانگ ـ نه مال اجوماس
ـ کات فور اِوِر
نیانگ ـ خوب برای توعه دیگه مامان
ـ ممنون
فردا صبح
ویو تهیونگ
از خواب پاشدم ات هنوز تو بغلم خواب بود
انگار بخاطر دیشب دوتا پنجه افتاده روی بدنش یکی پشت گردنش یکی دیگه هم یک سانت بالای سینش بود
ویو ات
از خواب پاشدم که...
ته ـ بیدار شدی؟
ـ اوهوم
اودم بچرخم سمت تهیونگ که سرگیجه اومد سراغم سریع چشمامو گذاشتم رو هم
ته ـ حالت خوبه؟
ـ خوبم فقط سرگیجه دارم
ته ـ به یه نقطه خیره شو
جشمامو باز کردم به چشمای تهیونگ خیره شدم که ثانیه ی طول نکشید سرگیجم از بین رفت
ـ الان بهتر شد
ته ـ زود باش پاشو صبحونه بخوریم که بعد از زهر باید بربم خونه ی ووشیک
ـ اما من حوصله ندارم
یه بوس زد به لبام
ته ـ الان سرحال شدی پاشو
از سرجامون پاشدیم صبحونه درس کردیمو خوردیم وقتی نیانگ خونه نبود انگار هیچکس اینجا نیس
ـ خونه انگا بی روحه
ته ـ اوهوم، نیانگ نیس
میشه بریم دنبالش؟
ته ـ الان مدرسس
ـ راس میگی
ته ـ من بیرون یه کار بعد میرم دنبالش
ـ باشه
تهیونگ بعد صبحونه دوش گرفت اماده ش که بره
ته ـ من رفتممم *با صدای بلند *
ـ هعی صب کن*با صدای بلند *
سریع با دو از پله ها رفتم پایین تا به تهیونگ رسیدم
ـ مراقب خودت باش
ته ـ باشه
تا وقتی که تهیونگ شوار ماشین شدو رفت من همینجور اویز در بودم
وقتی رفت درو بستم و تکیه دادم بهش
باید خودمو سرگرم میکردم برای همین رفتم تو اتاق برای خودم اهنگ گذاشتم لباسای داخل کمدو مرتب کردم زنگ اجوما زدم که باید و کمکم کنه
دو دقیقه هم نشد که اجوما اومد باهم همه کاری رو انجام دادیم ساعت نزدیکای دو بود که زنگ در خورد سریع از پله ها اومدم پایین رفتم درو باز کردم که نیانگ و تهیونگ با یه دسته گل که پر از گل رز بود
ـ واای این برای منه؟
نیانگ ـ نه مال اجوماس
ـ کات فور اِوِر
نیانگ ـ خوب برای توعه دیگه مامان
ـ ممنون
۵.۹k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.