ات تهتهیونگ بوی پنکیک میادذوق و یکم لکنت

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑃𝐴𝑅𝑇: 67
____

ات : ته...تهیونگ بوی پنکیک میاد*ذوق و یکم لکنت*

برگشتم و ماهیتابه رو چرخوندم

تهیونگ: ات ی بشقاب بده
ات :بیا


ویو ات
برگشتم ب کوک نگاه کردم.....خیلی عصبی با اخم ب ی گوشه خیره بود....با حس کردن نگاه من ی نگاه زیر چشی بم کردو برگشت


ات:ارباب
کوک:___
ات:ارباب وایسیددد*بلند*


تهیونگ ی محافظ داشت ولی وقتی اب ریخت روی کوک بدون لباس بود بدنش قرمز شده بود .....بهش گفتم وایسه ولی نموند.....ی بطری از تیکه های یخ برداشتمو بدو بدو رفتم سمتش پریدمو دستمو دور گردنش انداختم و با ضربه برگردوندمش.....


کوک:چیکار میکنی

با دستام روب آشپزخونه هلش دادمیدادم.....تهیونگ داشت نگامون میکرد

کوک:ات چیکار میکنی*جدی*
ات :بشین *صندلیو از میز فاصله داد*


نشست ولی با اخم جدی بهم زل زده بود....
لیوان یخو گرفتم جلوش ی تای ابروشو بالا داد ی هوفی کشیدمو یخو گذاشتم رو اونجایی که قرمز شده بود


ات:ار..باب*ناراحت*
کوک:اشکال نداره
ات: ببخشید
دیدگاه ها (۱۱)

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 68____ات:تیونگ ببخشید تهیونگ : جان تیونگ...

سلام!امیدوارم حالتون ب خوبی شکوفه‌های بهاری زیبا و خوش باشه‌...

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 6۶____کوک:چیکار میکنید؟تهیونگ: چرا لباس ...

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 65____با این حرفش چشامو بستمو بدو بدو از...

گل وحشی منپارت ۳ ویو اتتوی خواب بودم که یهو ارباب بیدارم کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط