شیفت شب...
شیفت شب...
P15
کوک: گیج کننده بود اما فهمیدم...خب نگفتی میخوایم کجا بریم!
هانول: اها...الان دوستم زنگ زد گفت با رئیسم و بادیگاردش میرن بیرون منم گفتم با تو میام و همگی باهم میریم!
کوک: نمیخوام مزاحم بشم..شما امروز برین من و تو فردا بریم پاریس رو بگردیم!
هانول: مزاحم چیه داداشی؟اتفاقا خوشحال شدن که توهم هستی!
کوک: پس من میرم کمی استراحت کنم..ساعت چند میریم؟
هانول: هفت!
کوک: اوه..الان ساعت ۵...ساعت ۶:۳۰ بیدارم کن خواهر کوچولوم!
"ساعت ۷"
"ویو ا.ت"
"کامل آماده شده بودم..به جرعت میتونم بگم واقعا خیلی جذاب شدم! هوا کمی سرد بود برای همین شنل سفید رنگم و پوشیدم به پایین موهام حالت دادم و آرایش ساده کردم...چون تهیونگ قرار بود بیاد دنبال منو سوهو برای همین دم در منتظر بودیم!"
ا.ت: اوه...تهیونگ اومد!
"تهیونگ اومد و در و واسم باز کرد..دستم رو بوسید و من رو به داخل ماشین هدایت کرد!"
ا.ت: ممنون مستر کیم!
تهیونگ: قابلی نداشت لیدی!
P15
کوک: گیج کننده بود اما فهمیدم...خب نگفتی میخوایم کجا بریم!
هانول: اها...الان دوستم زنگ زد گفت با رئیسم و بادیگاردش میرن بیرون منم گفتم با تو میام و همگی باهم میریم!
کوک: نمیخوام مزاحم بشم..شما امروز برین من و تو فردا بریم پاریس رو بگردیم!
هانول: مزاحم چیه داداشی؟اتفاقا خوشحال شدن که توهم هستی!
کوک: پس من میرم کمی استراحت کنم..ساعت چند میریم؟
هانول: هفت!
کوک: اوه..الان ساعت ۵...ساعت ۶:۳۰ بیدارم کن خواهر کوچولوم!
"ساعت ۷"
"ویو ا.ت"
"کامل آماده شده بودم..به جرعت میتونم بگم واقعا خیلی جذاب شدم! هوا کمی سرد بود برای همین شنل سفید رنگم و پوشیدم به پایین موهام حالت دادم و آرایش ساده کردم...چون تهیونگ قرار بود بیاد دنبال منو سوهو برای همین دم در منتظر بودیم!"
ا.ت: اوه...تهیونگ اومد!
"تهیونگ اومد و در و واسم باز کرد..دستم رو بوسید و من رو به داخل ماشین هدایت کرد!"
ا.ت: ممنون مستر کیم!
تهیونگ: قابلی نداشت لیدی!
۱۲.۸k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳