پارت ۶۵
#پارت_۶۵
+چه خبره اینجا
آرتین جواب داد:هیچی
من دلم باز بغلشو میخواست...دوباره سرمو گذاشتم رو سینش و اون دستشو گذاشت رو موهام...
امیر پرسید:آرتین کیه؟
_بگم باورتون نمیشه...
نگاش کردن
_آنا
امیر با تعجب گفت+آنا؟اینه آنا؟...بابا آنا خانوم این آرتین دهن مارو سرویس کرد...
بعدش رهام گفت:روزی شصت بار آهنگمونو خراب میکرد.
خندیدم
دوباره رهام گفت:الان جریان چیه؟
آرتین با لحن خیلی باحالی گفت
+برگشته
امیر گفت:درووووغ
رو به امیر گفتم:انقد تعجب داره؟
+نه اخه میدونی...منو رهام بهم قول داده بودیم پیدات که کردیم خودمون با دستای خودمون خفت کنیم...
بلند گفتم:هیییی آرتین
دوبارع به اون دوتا گفتم:شما جریانو میدونید اصن؟که اینجوری قضاوت میکنین؟
رهام با خالت خیلی بامزه ای گفت:امیر فککنم باید آرتینو خفه کنیم
یخوردع دیگه اونجا بودیم و بعد از گرفتن یه سلفی چهار نفرع ازشون خدافظی کردیم...
+آنا...گرسنت نیست؟
_نه
ارتین حرکت کرد و بعد از یکم رانندگی کنار خیابون نگه داشت...آرنجشو گذاشت لبهٔ شیشه و شصتشو گذاشت رو لبش و به من خیره شد
+چیه؟
_باورم نمیشع؟
+چیو؟
_این که برگشتی!
+چیکار کنم باورت شع؟
خیلی آروم گفت:نمیدونم فقط میخوام نگات کنم
+فدات بشم من
دستشو محکم گرفته بودم...دستشو ول کردم و رفتم تو بغلش...بالای بیست بار روی سرمو بوسید...همونحور که تو بغلش بودم،حرکت کرد...داشت یه سمت آشنا میرفت که کطمئن بودم بام تهرانه...ساعتو نگاه کردم...ده و نیم بود..رفتیم اون بالا...آرتین دست منو گرفت و رفت لبه پرتگاه و داد زد:
_خدااااااا...اینو میبینی...این عشق منه...یه بار از دستش دادم...ولی دوباره به دستش اوردم...خداااااا دیچه ازم نگیرش...خدااااا من عاشقشم
وای همینحوری داد میزد
_خدااااا به جون عزیزترینم که خودشه عاشقشم
+ارتین گلوت پارع شد...باشع منم عاشقتم
آروم گفت:نه به اندازه من
پیشونیشو گذاشتم رو پیشونیم..چشماشو بست..
_آنا قول بدع.
+چه قولی؟
_این که تنها نذاری؟
+این قولو من باید ازت بگیرم آقا
_توتحمل کردی!انا خیلی مرد بودی..ولی من نمیتونم...
+باشه قول قول..قولمردونه که هیچوقت تنهات نذارم...به یه شرطی که توام هیچوقت هیچوقت تو هیچ شرایطی تنهام نذاری...هیچوقت...من اوندفعه رو تحمل کردم دفعه بعدی میمیرم
چشماشو باز کرد..پیشونیشو از پیشونیم برداشت..بااون چشای خشرنگش خیرع شد به چشمام...من به لبش...پا بلندی کردم.ولی اون زودتر پیش قدم شد...محکم و طولانی...ازم که جدا شد محکم بغلش کردم
_کِی بیام ببرمت؟
+کجا؟
_خونمون
+هروقت دوس داشتی
_الان ببرمت؟
+مشکلی ندارم
_ینی الان بدون اجازه خانواده ببرمت...بعدشم ضعیفه مگه تو جاهاز آوردی؟
+ببخشیدا اول شما منو عقد کن بعد جاهازم میارم
محکم بغلم کرد
_تو فقط خودت بیادنیارو میریزم به پات
همون موقع گوشیم زنگ خورد...یاشار...
+جانم؟
_کجایی قربونت برم؟
+بیرونم
_این موقع شب؟..با کی
+خودم
_قرصاتو خوردی؟
+الان میرم میخورم
_باشع...یادت نره ها..مواظب خودت باش خدافظ
+خدافظ
+آرتین..بریم پایین من قرصمو بخورم
_بریم عزیزم
رفتیم پایین..توماشین نشستیم
+آب داری تو ماشین؟
_الا میرم برات میگیرم
رفت و سریع با یه شیشه اب معدنی کوچیک برگشت
قرصارو دونه دونه از قوطی دراوردم..کلا پنج تا بودن..پنج تارو باهمخوردم....در شیشه رو بستم...آرتین همینجوری داشت نگام میکرد...با غم
+جانم؟چیه؟
با صدای ضعیفی گفت
_هیچی
راه افتاد
+آرتین؟چی شد خب؟
_میشه دیگه این قرصارو جلومن نخوری؟.
عذاب میکشم
+باشه قربونت برم اینکه ناراحتی ندارع
_اگه بدونی دلیلش تویی خیلی ناراحتی داره
بعدم ضبطو روشن کرد..
اهنگ معذرت شهاب مظفری رو گذاشت...یاد اونشب شمال افتادم...دستمو گذاشتم رو شونش و اون یکی دستمم گذاشتم رو دستش که رو دنده بود..دستمو برد بالا و گذاشترو لبش...منو رسوند جلو خونه ..پیادع شدم و رفتم اونور سمت ارتین وایسادم
+ناراحت نباشیا
چشماشوگذاشت روهم
_آنا
+جونم
_فردا بیا استدیو
+استدیو خودت؟
_ارع
با نق گفتم+بیا دنبالم
با خنده گفت:باشه چرا گریه میکنی؟
+پی بیایا منتظرتم...مواظب خودت باش..خدافظ
اومدم برم که دستمو گرفت
_نرو
+باشه
_ببا تو ماشین
خندیدم و رفتم دوباره تو ماشین نشستم...گوشیم دوباره زنگ خورد...بازم یاشار بوذ
+جانم
_رفتی خونه؟
+اره جلو درم
_نمیگی کجا بودی تا الان؟
گوشیم رو اسپیکر بود...آرتین گفت
_پیش من بود
_چیییی؟؟؟؟.انا آره؟حالتخوبه
جفتمون باهم زدیم زیر خنده...ولی یاشار عصبی بود
+داستان داره....حالا بهت میگم
_باشه خدافظ
ارتین با یه لحن خیلی بامزه ای گفت:ناراحت شد؟
+نه بابا درست میکنم
_آنا....منو بیشتر دوس داری یا یاشارو؟
الهی مث این بچه کوچولو ها که از مامانشون این سوالو میپرسن
+میدونی ارت
+چه خبره اینجا
آرتین جواب داد:هیچی
من دلم باز بغلشو میخواست...دوباره سرمو گذاشتم رو سینش و اون دستشو گذاشت رو موهام...
امیر پرسید:آرتین کیه؟
_بگم باورتون نمیشه...
نگاش کردن
_آنا
امیر با تعجب گفت+آنا؟اینه آنا؟...بابا آنا خانوم این آرتین دهن مارو سرویس کرد...
بعدش رهام گفت:روزی شصت بار آهنگمونو خراب میکرد.
خندیدم
دوباره رهام گفت:الان جریان چیه؟
آرتین با لحن خیلی باحالی گفت
+برگشته
امیر گفت:درووووغ
رو به امیر گفتم:انقد تعجب داره؟
+نه اخه میدونی...منو رهام بهم قول داده بودیم پیدات که کردیم خودمون با دستای خودمون خفت کنیم...
بلند گفتم:هیییی آرتین
دوبارع به اون دوتا گفتم:شما جریانو میدونید اصن؟که اینجوری قضاوت میکنین؟
رهام با خالت خیلی بامزه ای گفت:امیر فککنم باید آرتینو خفه کنیم
یخوردع دیگه اونجا بودیم و بعد از گرفتن یه سلفی چهار نفرع ازشون خدافظی کردیم...
+آنا...گرسنت نیست؟
_نه
ارتین حرکت کرد و بعد از یکم رانندگی کنار خیابون نگه داشت...آرنجشو گذاشت لبهٔ شیشه و شصتشو گذاشت رو لبش و به من خیره شد
+چیه؟
_باورم نمیشع؟
+چیو؟
_این که برگشتی!
+چیکار کنم باورت شع؟
خیلی آروم گفت:نمیدونم فقط میخوام نگات کنم
+فدات بشم من
دستشو محکم گرفته بودم...دستشو ول کردم و رفتم تو بغلش...بالای بیست بار روی سرمو بوسید...همونحور که تو بغلش بودم،حرکت کرد...داشت یه سمت آشنا میرفت که کطمئن بودم بام تهرانه...ساعتو نگاه کردم...ده و نیم بود..رفتیم اون بالا...آرتین دست منو گرفت و رفت لبه پرتگاه و داد زد:
_خدااااااا...اینو میبینی...این عشق منه...یه بار از دستش دادم...ولی دوباره به دستش اوردم...خداااااا دیچه ازم نگیرش...خدااااا من عاشقشم
وای همینحوری داد میزد
_خدااااا به جون عزیزترینم که خودشه عاشقشم
+ارتین گلوت پارع شد...باشع منم عاشقتم
آروم گفت:نه به اندازه من
پیشونیشو گذاشتم رو پیشونیم..چشماشو بست..
_آنا قول بدع.
+چه قولی؟
_این که تنها نذاری؟
+این قولو من باید ازت بگیرم آقا
_توتحمل کردی!انا خیلی مرد بودی..ولی من نمیتونم...
+باشه قول قول..قولمردونه که هیچوقت تنهات نذارم...به یه شرطی که توام هیچوقت هیچوقت تو هیچ شرایطی تنهام نذاری...هیچوقت...من اوندفعه رو تحمل کردم دفعه بعدی میمیرم
چشماشو باز کرد..پیشونیشو از پیشونیم برداشت..بااون چشای خشرنگش خیرع شد به چشمام...من به لبش...پا بلندی کردم.ولی اون زودتر پیش قدم شد...محکم و طولانی...ازم که جدا شد محکم بغلش کردم
_کِی بیام ببرمت؟
+کجا؟
_خونمون
+هروقت دوس داشتی
_الان ببرمت؟
+مشکلی ندارم
_ینی الان بدون اجازه خانواده ببرمت...بعدشم ضعیفه مگه تو جاهاز آوردی؟
+ببخشیدا اول شما منو عقد کن بعد جاهازم میارم
محکم بغلم کرد
_تو فقط خودت بیادنیارو میریزم به پات
همون موقع گوشیم زنگ خورد...یاشار...
+جانم؟
_کجایی قربونت برم؟
+بیرونم
_این موقع شب؟..با کی
+خودم
_قرصاتو خوردی؟
+الان میرم میخورم
_باشع...یادت نره ها..مواظب خودت باش خدافظ
+خدافظ
+آرتین..بریم پایین من قرصمو بخورم
_بریم عزیزم
رفتیم پایین..توماشین نشستیم
+آب داری تو ماشین؟
_الا میرم برات میگیرم
رفت و سریع با یه شیشه اب معدنی کوچیک برگشت
قرصارو دونه دونه از قوطی دراوردم..کلا پنج تا بودن..پنج تارو باهمخوردم....در شیشه رو بستم...آرتین همینجوری داشت نگام میکرد...با غم
+جانم؟چیه؟
با صدای ضعیفی گفت
_هیچی
راه افتاد
+آرتین؟چی شد خب؟
_میشه دیگه این قرصارو جلومن نخوری؟.
عذاب میکشم
+باشه قربونت برم اینکه ناراحتی ندارع
_اگه بدونی دلیلش تویی خیلی ناراحتی داره
بعدم ضبطو روشن کرد..
اهنگ معذرت شهاب مظفری رو گذاشت...یاد اونشب شمال افتادم...دستمو گذاشتم رو شونش و اون یکی دستمم گذاشتم رو دستش که رو دنده بود..دستمو برد بالا و گذاشترو لبش...منو رسوند جلو خونه ..پیادع شدم و رفتم اونور سمت ارتین وایسادم
+ناراحت نباشیا
چشماشوگذاشت روهم
_آنا
+جونم
_فردا بیا استدیو
+استدیو خودت؟
_ارع
با نق گفتم+بیا دنبالم
با خنده گفت:باشه چرا گریه میکنی؟
+پی بیایا منتظرتم...مواظب خودت باش..خدافظ
اومدم برم که دستمو گرفت
_نرو
+باشه
_ببا تو ماشین
خندیدم و رفتم دوباره تو ماشین نشستم...گوشیم دوباره زنگ خورد...بازم یاشار بوذ
+جانم
_رفتی خونه؟
+اره جلو درم
_نمیگی کجا بودی تا الان؟
گوشیم رو اسپیکر بود...آرتین گفت
_پیش من بود
_چیییی؟؟؟؟.انا آره؟حالتخوبه
جفتمون باهم زدیم زیر خنده...ولی یاشار عصبی بود
+داستان داره....حالا بهت میگم
_باشه خدافظ
ارتین با یه لحن خیلی بامزه ای گفت:ناراحت شد؟
+نه بابا درست میکنم
_آنا....منو بیشتر دوس داری یا یاشارو؟
الهی مث این بچه کوچولو ها که از مامانشون این سوالو میپرسن
+میدونی ارت
۳۳.۴k
۱۳ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.