پارت24
#پارت24
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
با حرف کیوان انگار یه سطل آبِ یخ ریخته بودن روی سرم....
+ چی میگی کیوان؟ ینی چی که مرد؟!
_ دیر خبردادین بهم....
سطح هوشیارش صفر شده بود
دستو پام شل شد و دلم میخواست مثل پسر بچها بزنم زیر گریه.....
کیوان که حالمو دید یهو زد زیر خنده و گفت:
_ شوخی کردم بابا حالش خوبه
یکم دیگه به هوش میاد
چپ چپ نگاش کردم و گفتم:
+ مرض داری الاغ؟؟ الان وقت شوخیه؟!
_ میخواستم ببینم چه حالی میشی...
خب حالا بگو این دختره کیه که انقد داری بخاطرش چَک و پرمیزنی
+ به تو ربطی نداره
کارتو کردی میتونی بری
_ ای ای بشکنه دستی که نمک نداره
جای تشکرته؟؟
+ وظیفتو انجام دادی. حالا کی به هوش میاد؟
_ فعلا بهش سِرُم زدم ، دو ساعت دیگه به هوش میاد. شب دوباره میام بهش سرمیزنم ، به هرحال وظیفمه دیگه
+ اوکی میتونی بری
کیوان سری تکون داد و رفت ، وارد اتاق شدم و با دیدن بهسا که سِرُمی به دستش وصل بود
توی دلم بابت زنده بودنش خداروشکر کردم و کنارش نشستم...
بی اختیار دستشو گرفتم و با انگشت شصتم نوازشش کردم...
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
با حرف کیوان انگار یه سطل آبِ یخ ریخته بودن روی سرم....
+ چی میگی کیوان؟ ینی چی که مرد؟!
_ دیر خبردادین بهم....
سطح هوشیارش صفر شده بود
دستو پام شل شد و دلم میخواست مثل پسر بچها بزنم زیر گریه.....
کیوان که حالمو دید یهو زد زیر خنده و گفت:
_ شوخی کردم بابا حالش خوبه
یکم دیگه به هوش میاد
چپ چپ نگاش کردم و گفتم:
+ مرض داری الاغ؟؟ الان وقت شوخیه؟!
_ میخواستم ببینم چه حالی میشی...
خب حالا بگو این دختره کیه که انقد داری بخاطرش چَک و پرمیزنی
+ به تو ربطی نداره
کارتو کردی میتونی بری
_ ای ای بشکنه دستی که نمک نداره
جای تشکرته؟؟
+ وظیفتو انجام دادی. حالا کی به هوش میاد؟
_ فعلا بهش سِرُم زدم ، دو ساعت دیگه به هوش میاد. شب دوباره میام بهش سرمیزنم ، به هرحال وظیفمه دیگه
+ اوکی میتونی بری
کیوان سری تکون داد و رفت ، وارد اتاق شدم و با دیدن بهسا که سِرُمی به دستش وصل بود
توی دلم بابت زنده بودنش خداروشکر کردم و کنارش نشستم...
بی اختیار دستشو گرفتم و با انگشت شصتم نوازشش کردم...
۳.۰k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.