فن فیک به سمت جهنم
#فن_فیک_به_سمت_جهنم
پارت ۲۱😐
وارد خونه ای که بی اختیار بهش رسیده بود شد همیشه پاهاش اونو به اینجا میکشوندن
درحالی که داشت گوشیش رو توی دستش میچرخوند یه نگاهی به خونه ی آشنا انداخت
هنوز کامل خونه رو زیر نظر نگرفته بود که صدای جیغ یه نفرو شنید سرشو سمت منبع صدا چرخوند که با دوستش یا بهتر بود بگه عشقش مواجه شد
یکی از ابروهاش رو به نشونه تعجب بالا انداخت که اون شخصی که جیغ زده بود نفس راحتی کشید و بعد بهش چشم غره ای رفت
بیخیال خودش رو روی مبل انداخت و تصمیم گرفت بالاخره چیزی بگه:به من چه تو ترسویی...مث این همسترا که لپاشون آویزونه و همیشه درحال ترسیدنن
لبخندی به تشبیه خودش زد که باعث شد شخص مقابلش بیشتر اخم کنه:ظهرمار...مث گاو سرتو میندازی پایین میای داخل انتظار داری نترسم؟...اصلا شاید لخت بودم نمیتونی به این دست بی صاحابت زحمت بدی و چند بار به دربزنی؟
خندید و سرشو به سمتش خم کرد:نکنه دختری چیزی هستی من خبر ندارم...
جین:معلومه که نه...خفه شو فقط..
با حفظ همون حالتش و قدمای محکمی به سمت آشپز خونه رفت تا یه چیزی برای مهمون همیشه ناخوندش و عزیزش بیاره تا کوفت کنه...
&
در حالی که کاملا تو حس آهنگ رفته بود از اتاقش بیرون اومد وسطای رقصی که برای اون آهنگ ساخته بود که صدای جاناکوک توجهش رو جلب کرد
جاناکوک:چی شده انقد شنگولی؟
چانیول:چرا شنگول نباشم؟همه چی عالیه این روزا سه تا کاپل توی خونه مون داریم....
خندید و روی مبل نشست:ولی تو سینگلی...
چانیول یکم فکر کرد:راس میگی...منم باید بایکی از اعضا رو هم بریزم
جاناکوک:ولی پسر دیگه ای نمونده
چانیول:مگه من همجنس بازم؟با دخترا میریزم رو هم نایون هست رز هست و توهم هستی..
زیر چشی بهش نگاه کرد که عکسلعملش رو ببینه
جاناکوک:نایون بهتره به نظرم...
باحالت مرموزی چشماش رو ریز کرد موقعیت خوبی واسه اعتراف بود:تو چی؟
جاناکوک:هوم منم بدم نمیادا تجربه جالبی به نظر میاد...
دستش رو به سمتش دراز کرد و گفت:پس قبول میکنی دوس دخترم بشی؟
دستش رو گرفت و کمی فشرد:قبوله چان...
&
با صدای خنده های شیطانی از خواب بیدار شد و رفت پایین تا ببینه چه خبره این خندرو خوب میشناخت و میدونست این خنده یعنی دونسنگاش دوباره خرابکاری کرده بودن...
شوگا:باز چه گوهی خوردین؟
جاناکوک:یاه یاه شوگا جان رمز شبکه هارو یافتیم عرررررررر
خندشون بالا رفت و دستاشون رو بهم زدن
شوگا چشماش رو بست ودر حالی که به دیوار تکیه داده بودو آروم لیز میخورد گفت:من چه گوهی خوردم نه من چه گوهی خوردم؟
چانیول:تازه منو جاناکوک هم ریختیم روهم...
شوگا:خوبه دیگه از سینگلی گوه اضافه نمیخوری...
&
ببخشید اگه بد شد این معلما ریدن بهمون با این کلاسای مجازی و امتحان و کوفتو ظهرمار😑😑😑
پارت ۲۱😐
وارد خونه ای که بی اختیار بهش رسیده بود شد همیشه پاهاش اونو به اینجا میکشوندن
درحالی که داشت گوشیش رو توی دستش میچرخوند یه نگاهی به خونه ی آشنا انداخت
هنوز کامل خونه رو زیر نظر نگرفته بود که صدای جیغ یه نفرو شنید سرشو سمت منبع صدا چرخوند که با دوستش یا بهتر بود بگه عشقش مواجه شد
یکی از ابروهاش رو به نشونه تعجب بالا انداخت که اون شخصی که جیغ زده بود نفس راحتی کشید و بعد بهش چشم غره ای رفت
بیخیال خودش رو روی مبل انداخت و تصمیم گرفت بالاخره چیزی بگه:به من چه تو ترسویی...مث این همسترا که لپاشون آویزونه و همیشه درحال ترسیدنن
لبخندی به تشبیه خودش زد که باعث شد شخص مقابلش بیشتر اخم کنه:ظهرمار...مث گاو سرتو میندازی پایین میای داخل انتظار داری نترسم؟...اصلا شاید لخت بودم نمیتونی به این دست بی صاحابت زحمت بدی و چند بار به دربزنی؟
خندید و سرشو به سمتش خم کرد:نکنه دختری چیزی هستی من خبر ندارم...
جین:معلومه که نه...خفه شو فقط..
با حفظ همون حالتش و قدمای محکمی به سمت آشپز خونه رفت تا یه چیزی برای مهمون همیشه ناخوندش و عزیزش بیاره تا کوفت کنه...
&
در حالی که کاملا تو حس آهنگ رفته بود از اتاقش بیرون اومد وسطای رقصی که برای اون آهنگ ساخته بود که صدای جاناکوک توجهش رو جلب کرد
جاناکوک:چی شده انقد شنگولی؟
چانیول:چرا شنگول نباشم؟همه چی عالیه این روزا سه تا کاپل توی خونه مون داریم....
خندید و روی مبل نشست:ولی تو سینگلی...
چانیول یکم فکر کرد:راس میگی...منم باید بایکی از اعضا رو هم بریزم
جاناکوک:ولی پسر دیگه ای نمونده
چانیول:مگه من همجنس بازم؟با دخترا میریزم رو هم نایون هست رز هست و توهم هستی..
زیر چشی بهش نگاه کرد که عکسلعملش رو ببینه
جاناکوک:نایون بهتره به نظرم...
باحالت مرموزی چشماش رو ریز کرد موقعیت خوبی واسه اعتراف بود:تو چی؟
جاناکوک:هوم منم بدم نمیادا تجربه جالبی به نظر میاد...
دستش رو به سمتش دراز کرد و گفت:پس قبول میکنی دوس دخترم بشی؟
دستش رو گرفت و کمی فشرد:قبوله چان...
&
با صدای خنده های شیطانی از خواب بیدار شد و رفت پایین تا ببینه چه خبره این خندرو خوب میشناخت و میدونست این خنده یعنی دونسنگاش دوباره خرابکاری کرده بودن...
شوگا:باز چه گوهی خوردین؟
جاناکوک:یاه یاه شوگا جان رمز شبکه هارو یافتیم عرررررررر
خندشون بالا رفت و دستاشون رو بهم زدن
شوگا چشماش رو بست ودر حالی که به دیوار تکیه داده بودو آروم لیز میخورد گفت:من چه گوهی خوردم نه من چه گوهی خوردم؟
چانیول:تازه منو جاناکوک هم ریختیم روهم...
شوگا:خوبه دیگه از سینگلی گوه اضافه نمیخوری...
&
ببخشید اگه بد شد این معلما ریدن بهمون با این کلاسای مجازی و امتحان و کوفتو ظهرمار😑😑😑
۴.۷k
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.