tough love part7 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part7 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
یاداشت رو تو مشتم مچاله کردم و پرتش کردم اون ور اتاق و دست گلم برداشتم و از پله ها پایین رفتم و انداختنش سطل زباله برام فرقی با آشغال نداشت همین طور خودش...
وقتی برگشتم برم تو اتاقم صدای مامانم از پایین پله ها اومد
مامی: بالاخره برگشتی عشقم؟ کار خیلی خوبی کردی که رفتی تو اتاقت یه سورپرایز گزاشتم
➕: hey mom
منظورت اون دست گلیه که انداختمش سطل آشغال؟
مام: چی؟ تو چیکار کردی؟
ات این کارا چیه؟ خیلی دیگه لوس شدی اصلا از کارت خوشم نیومد خیلی زشت بود مگه جونگ کوک چیکارت کرده که باهاش اینجوری میکنی؟
➕: مامان بسه دیگه شماهم
اصلأ نمی دونم چرا همیشه طرف اون غول بیابونی رو میگیری
سریع رفتم تو اتاقم و درو محکم کوبیدم به هم و قفلش کردم
رفتم جلوی میز آرایشیم نشستم برس رو برداشتم تا موهامو شونه کنم که صدای زنگ موبایلم به گوشم خورد
برش داشتم جونگ کوک بود اما سریع قطش کردم تا حدود صدبار بی وقفه همش باهام تماس می گرفت اما من هربار قطش می کردم
برای چند دقیقه دست از تماسای بیخودیش برداشت اما در اتاقم به صدا اومد
مام: ات؟ جونگ کوک تا الان صدبار سعی کرد باهات تماس بگیره اما تو هربار قطش کردی گناه داره دیگه باید از خجالت آب شی هی داره اون بنده ی خدا نازتو میکشه
بابا یه دیقه اون تلفنو جواب بده خودشو کشت
صدامو بردم بالا و گفتم: مامان بسه دیگه اینش دیگه به خودم مربوطه خواهش میکنم شما دخالت نکنین
مام: اما من مامان تو عم باید با هم حرف بزنیم
➕: مامان خواهش میکنم...
من هیچ حرفی برای گفتن ندارم پس لطفاً از پشت اون در برو و تنهام بزار
یدفه صدای زنگ موبالش از پشت در اومد که برش داشت نمی دونم چی پشت تلفن در و بدل می کرد اما قطعاً به من و اون جونگ کوک ربط داشت
منم موبالیمو برداشتم و زنگ زدم به تهیونگ که بیاد منو با خودش ببره
بعد از یک بار تماس نا موفق بالاخره جناب تلفنشونو جواب دادن
➕: الو تهیونگ
تو کجایی چرا جواب تلفنمو ندادی؟ چه کاری مهم تر از من داشتی؟
تهیونگ: من متاسفم ات ببخشید که نتونستم جواب تلفنمو بدم
➕: حالا بیخیال خودتو ناراحت نکن فقط هرچه سریعتر بیا دنبالم حالم... حالم اصلا خوب نیست بهت نیاز دارم تروخدا فقط زود خودتو برسون
تهیونگ: باشه باشه کاراتو بکن من همین الان میام پیشت
➕: منتظرم نزاری ها الان سریع کارامو میکنم و میام پایین دم در منتظرت می مونم
تهیونگ: باشه عشقم باشه الان سریع خودمو بهت می رسونم اما دم در منتظر نمون هوا سرده نمی خوام مریض شی
➕: خیله خب باشه خدافظ
تلفن رو خاموش کردم و سریع کارامو کردم رفتم پایین اما قبل از اینکه دستگیره در خروجی مو بگیرم صدای مامانم از پشت سرم اومد
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
از زبان ات
یاداشت رو تو مشتم مچاله کردم و پرتش کردم اون ور اتاق و دست گلم برداشتم و از پله ها پایین رفتم و انداختنش سطل زباله برام فرقی با آشغال نداشت همین طور خودش...
وقتی برگشتم برم تو اتاقم صدای مامانم از پایین پله ها اومد
مامی: بالاخره برگشتی عشقم؟ کار خیلی خوبی کردی که رفتی تو اتاقت یه سورپرایز گزاشتم
➕: hey mom
منظورت اون دست گلیه که انداختمش سطل آشغال؟
مام: چی؟ تو چیکار کردی؟
ات این کارا چیه؟ خیلی دیگه لوس شدی اصلا از کارت خوشم نیومد خیلی زشت بود مگه جونگ کوک چیکارت کرده که باهاش اینجوری میکنی؟
➕: مامان بسه دیگه شماهم
اصلأ نمی دونم چرا همیشه طرف اون غول بیابونی رو میگیری
سریع رفتم تو اتاقم و درو محکم کوبیدم به هم و قفلش کردم
رفتم جلوی میز آرایشیم نشستم برس رو برداشتم تا موهامو شونه کنم که صدای زنگ موبایلم به گوشم خورد
برش داشتم جونگ کوک بود اما سریع قطش کردم تا حدود صدبار بی وقفه همش باهام تماس می گرفت اما من هربار قطش می کردم
برای چند دقیقه دست از تماسای بیخودیش برداشت اما در اتاقم به صدا اومد
مام: ات؟ جونگ کوک تا الان صدبار سعی کرد باهات تماس بگیره اما تو هربار قطش کردی گناه داره دیگه باید از خجالت آب شی هی داره اون بنده ی خدا نازتو میکشه
بابا یه دیقه اون تلفنو جواب بده خودشو کشت
صدامو بردم بالا و گفتم: مامان بسه دیگه اینش دیگه به خودم مربوطه خواهش میکنم شما دخالت نکنین
مام: اما من مامان تو عم باید با هم حرف بزنیم
➕: مامان خواهش میکنم...
من هیچ حرفی برای گفتن ندارم پس لطفاً از پشت اون در برو و تنهام بزار
یدفه صدای زنگ موبالش از پشت در اومد که برش داشت نمی دونم چی پشت تلفن در و بدل می کرد اما قطعاً به من و اون جونگ کوک ربط داشت
منم موبالیمو برداشتم و زنگ زدم به تهیونگ که بیاد منو با خودش ببره
بعد از یک بار تماس نا موفق بالاخره جناب تلفنشونو جواب دادن
➕: الو تهیونگ
تو کجایی چرا جواب تلفنمو ندادی؟ چه کاری مهم تر از من داشتی؟
تهیونگ: من متاسفم ات ببخشید که نتونستم جواب تلفنمو بدم
➕: حالا بیخیال خودتو ناراحت نکن فقط هرچه سریعتر بیا دنبالم حالم... حالم اصلا خوب نیست بهت نیاز دارم تروخدا فقط زود خودتو برسون
تهیونگ: باشه باشه کاراتو بکن من همین الان میام پیشت
➕: منتظرم نزاری ها الان سریع کارامو میکنم و میام پایین دم در منتظرت می مونم
تهیونگ: باشه عشقم باشه الان سریع خودمو بهت می رسونم اما دم در منتظر نمون هوا سرده نمی خوام مریض شی
➕: خیله خب باشه خدافظ
تلفن رو خاموش کردم و سریع کارامو کردم رفتم پایین اما قبل از اینکه دستگیره در خروجی مو بگیرم صدای مامانم از پشت سرم اومد
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
۶۱.۳k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.