I fell in love with someone P

"I fell in love with someone'' (P9)


من و کوک وارد عمارت شدیم که مادر جونکوک اومد..
م کوک : سلام پسرم خوش اومدی، سلام ا.ت توهم خوش اومدی
ا.ت : سلام خانم جئون خیلی ممنونم
م کوک : عاا اجوما
اجوما : بله خانم
م کوک : بچه هارو بفرستین اتاقشون
اجوما : چشم
کوک : لازم نکرده خودمون میریم
م کوک : اما..
کوک : اما ندارم بریم ا.ت*سرد*

کوک : اینجا اتاق من هست فعلا من تو، تو این اتاق هستیم...
ا.ت : وایسا چی میگی... من عمرن با تو توی اتاق بخوابم
کوک : ا.ت*جدی* ما باید به بقیه نشون بدیم ما همدیگه رو دوست داریم اگه برا همه شک میشه شخصا پدر مادرم
ا.ت : هوفففف باشه
ا.ت : حالا چرا روبه روی تخت اینه بزرگ هست؟
کوک : *پوزخند* نمیدونم
ا.ت : تو اتاق خودت اینه گذاشتی بعد میگی نمیدونی...
دیدگاه ها (۱۷)

"I fell in love with someone'' (P10)ا.ت : تو اتاق خودت اینه ...

"I fell in love with someone'' (P11)دیدم صدای باز شدن در میو...

تک پارتی از تهیونگ : موضوع : وقتی عاشق تهیونگ هستی اما چون پ...

"I fell in love with someone'' (P8)وقتی صورت طبیعیش دیدم...غ...

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

پارت 15 رفتم داخل عمارت و رفتم بالا نمیدونم چرا این دختر برا...

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط