پارت۷۱
-باشه عزیزم
رفتم سراغ تیز ترین چاقو برش داشتم و به روهام گفتم
بهوش باشه اول دستو پاهاشو ببرید بعد بسپریدش به من فقط میخوام بیدار باشه اگر بیهوش شد بهوشش میارد و بعد ادامه میدید باید زجر بکشه دلم میخواد صدای دادو فریادش تا آخر عمر تو گوشم باشه
-چشم ارباب
اول از انگشتاش شروع کردن و بریدن
-کورشش ارباب سرور تروخدا نکنن گوه خوردم (داد)
دست رها رو گرفتم چون با شلاق کلفت زده بودتش دستش درد گرفته بود و کبود شده بود
-زندگیم چرا خودتو حرص میدی ها
سرشو گرد تو سینم و گفت
-حق نداشت با من اینکارو کنه نه نازنین و نه ارسلان با نازنین
-میفهممت ولی دیگه نباید زیاد غصه بخوری ببین دستتو چیکار کردی
-به درک مهمه نی
-ببین تک تک اجزای بدنت مال منه و من دلم نمیخواد آسیب بزنی به خودت فهمیدی ؟ یا رو تخت بفهمونمت
این حرفا رو آروم میزدم بهش و تو دادو فریادهای ارسلان صدامون شنیده نمیشد
-اره اره فهمیدم هنوز از دیشب درد دارم ارسلان هم کمرم درد میکنه هم دلم از صبح هم که اونقدر اتفاق افتاده که نمیتونم هضم کنم پس لطفا بیخیال من شیر فهم شدم
- ای جونم من فدات توله سگ
-ارباب دستو پاهاشو بریدیم
-ل خ ت ش کنید (میدونم مغذ مریض و روانی دارم ولی خداشاهده با نوشتن اینا روح و روانم شاد میشه😂😂)
-چشم
لختش کردنو رفتم سراغ از درد به جیغ زدن رسیده بود چاقو رو بردم سمت شکمش دیگه فقط یه تیکه مونده بود با چاقو شکمشو باز کردمو و خونی بود که میپاشید رو صورت و لباسم صدای قهقهه من و جیغ ها و داد های ارسلان بود که شنیده میشد تمام اجزای بدنشو دراوردم و ارسلان از درد زیاد مرد ولی دست نکشیدم چون رها قلب ارسلان رو میخواست قلبشو دراوردم و به رها که مات و مبهوت مونده بود نشون دادم که قلبو گرفت و با ذوق نگاهش کرد
-مرسی عشقم
و قلبو تو دستاش له کرد
دیگه خدایی سنگه تموم گذاشتم تا اطلاع ثانوی فرصت بدید فکر کنم که رمانو جمعو جورش کنم
رفتم سراغ تیز ترین چاقو برش داشتم و به روهام گفتم
بهوش باشه اول دستو پاهاشو ببرید بعد بسپریدش به من فقط میخوام بیدار باشه اگر بیهوش شد بهوشش میارد و بعد ادامه میدید باید زجر بکشه دلم میخواد صدای دادو فریادش تا آخر عمر تو گوشم باشه
-چشم ارباب
اول از انگشتاش شروع کردن و بریدن
-کورشش ارباب سرور تروخدا نکنن گوه خوردم (داد)
دست رها رو گرفتم چون با شلاق کلفت زده بودتش دستش درد گرفته بود و کبود شده بود
-زندگیم چرا خودتو حرص میدی ها
سرشو گرد تو سینم و گفت
-حق نداشت با من اینکارو کنه نه نازنین و نه ارسلان با نازنین
-میفهممت ولی دیگه نباید زیاد غصه بخوری ببین دستتو چیکار کردی
-به درک مهمه نی
-ببین تک تک اجزای بدنت مال منه و من دلم نمیخواد آسیب بزنی به خودت فهمیدی ؟ یا رو تخت بفهمونمت
این حرفا رو آروم میزدم بهش و تو دادو فریادهای ارسلان صدامون شنیده نمیشد
-اره اره فهمیدم هنوز از دیشب درد دارم ارسلان هم کمرم درد میکنه هم دلم از صبح هم که اونقدر اتفاق افتاده که نمیتونم هضم کنم پس لطفا بیخیال من شیر فهم شدم
- ای جونم من فدات توله سگ
-ارباب دستو پاهاشو بریدیم
-ل خ ت ش کنید (میدونم مغذ مریض و روانی دارم ولی خداشاهده با نوشتن اینا روح و روانم شاد میشه😂😂)
-چشم
لختش کردنو رفتم سراغ از درد به جیغ زدن رسیده بود چاقو رو بردم سمت شکمش دیگه فقط یه تیکه مونده بود با چاقو شکمشو باز کردمو و خونی بود که میپاشید رو صورت و لباسم صدای قهقهه من و جیغ ها و داد های ارسلان بود که شنیده میشد تمام اجزای بدنشو دراوردم و ارسلان از درد زیاد مرد ولی دست نکشیدم چون رها قلب ارسلان رو میخواست قلبشو دراوردم و به رها که مات و مبهوت مونده بود نشون دادم که قلبو گرفت و با ذوق نگاهش کرد
-مرسی عشقم
و قلبو تو دستاش له کرد
دیگه خدایی سنگه تموم گذاشتم تا اطلاع ثانوی فرصت بدید فکر کنم که رمانو جمعو جورش کنم
۸۵
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.