اربابسالار

#ارباب‌سالار🌸🔗
#پارت86

یه جوری عصبانی شده بود که حس می کردم اگه بخوام اسم عماد و بگم دهنشو سرویس میکنه...

ولی نگران مادرم بودم اگه سالار می رفت سراغ عماد و یه کاری می کرد مطمئن بودم که عماد متوجه می شد کار منه و اون موقع مادرم تو اون خونه آرامش نداشت!!!

برای همین فوری لبخندی زدم و گفتم:

+ نه نه کار کسی نیست
من خوردم زمین دندون.‌‌‌‌‌‌‌‌...

دندون قروچه ای کرد و با صدای بلند گفت:

+ کی اینجوری میخوره زمین؟؟؟
بگو کار کیه

وای خدایا چه غلطی کردم این وقت صبح اینو دیدما الان چجوری بهش ثابت کنم دروغمو!!

چیزی نگفتم و سرمو پایین انداختم که با دستش صورتمو قاب گرفت و گفت:

- آهو بهم بگو کار کیه؟؟

با لکنت گفتم:

+نمیتونم بگم....

تو چشام زل زد و گفت:

- چرا؟؟؟

عصبی پوفی کشید و ادامه داد:

- فقط اگه بدونم کار کیه!!!

آهی کشیدم و گفتم:

+ اگه بگم کار کیه اون وقت...
دیدگاه ها (۱)

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت87روی صورتم دقیق شد و لب زد:-چی میشه؟!بغض...

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت88لبخندی زدم که گفت:-اسم داداشت چیه؟!+عما...

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت85مکثی کردم و وقتی دیدم جوابمو نداده پرسی...

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت84تک خنده ای کرد و اومد کنارم و گفت:-از چ...

🔴 حکایت دو مداد سیاهاز دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد...

خسته از سرکار برگشتم خونه . .مشغول خوردن شام بودم که داداشم ...

P42ا.ت ویو الان دوروزه یونگی خونه نمیاد بهشم که رنگ میزنم می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط