نه

+نه
=فقط یکم...خواهش میکنم تابستونا هوا اینجا خیلی گرمه خیلی اذیت میشم
+نه...
=پس بهم اتاق بده اینهمه اتاق تو این عمارت داری منو تو یه انبار نگه می‌داری
+نه
=باشه بابا
+پرنسس خوب...
=دلم بستنی می‌خواد(مظلوم)
+ولی تو برنامه غذاییت نیست...ضرر داره
=به من که دارید فقط یه چیزی میدید مگه اینجا زندانه
+آنقدر غر نزن...بستنی برات ضرر داره...
هینی کشید
=باشه
+من دیگه میرم درو قفل نمیکنم باشه؟؟در نمیایاااا
=باشه باباااا
+من بابات نیستم
=معلومه که نیستی بابای من مهربونه (زیر لب)
+شنیدم چیگفتی
=ببخشید
+ایندفعه فقط می‌بخشم خدافظ
اومدم بیرون که جین زنگ زد
°داداش بیا بریم بستنی بخوریم
+اکی تو جای همیشگی می‌بینمت
رفتم بستنی فروشی جین و هانول اونجا بودن
٪سلاممم
°سلام داش
+سلام
بستنی سفارش دادیم وقتی آوردن یاد کلارا افتادم که با اینکه خیلی دلش میخواست ندادم بهش...ولش کن
°ته؟چیشده چرا نمیخوری
+ها؟اهان الان میخورم


ماشاالله تهیونگ هم اصلا توبه نمیکنه🤣😒
دیدگاه ها (۱۰)

فردا عصرویو جین خونه ته و تزئین کردیم و منتظر بودیم بیاد و ا...

تا میرفتم تو انبار و منو میدید جیغ میکشید و کلی وسیله به سمت...

+خیلی کله شقیصدای تهیونگ بود بالش و از رو سرم برداشتم و چشما...

*دختر قشنگم بیا دیگه من دارم بازی رو میبرمااا-راست میگه بدو ...

فرار من

پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط