پارتکما

‌⭐پارت۳۶/کما⭐‌


تهیونگ:آت چت شد؟ات بیدار شو!آت؟

-نکنه چیزیش بشه؟خیلس سریع بغلش کردم و دویدم بیرون که بابارو روی بالکن دیدم اونم منو دید اولش تعجب کرد ولی بعدش نگران شد بایدم میشد صورت آت چسبیده بود به سینما و مشخص نبود ولی صورت من که پنهان نبود ،بود؟از‌ روی صورتم انگار همه چیزو خوند و لب زد:

بابا:چه اتفاقی واسش افتاد؟تهیونگ بفهمم بلایی سرش آوردی زندت نمیزارم به قرآن تقصیر تو باشه میکشمت

تهیونگ:بابا میبرمش بیمارستان تو هم به مامان چیزی نگو و بیا

بابا:باشه تو سریع ببرش

-اخه دختر تو چت شد یه دفعه؟رنگ صورتش پریده بود و بدنش خیلی سرد بود خیلی ترسیدم ،ترسیدم که دوباره از دستش بدم خدایا گوه خوردم کمکش کن چیزیش بشه خودمو نمیبخشم..
همون طور که صندلیشو خم کرده بودم و خوابونده بودمش روش ،کمر بندشم بستم .دستشو گرفتم تو یکی از دستام و با اون یکی رانندگی میکردم هر چند لحظه یک بار برمیگشتم سمت آت .نمیدونم چطوری ولی وقتی خودمونو جلو بیمارستان دیدم ماشینو خاموش کردم و بغلش کردم و بردمش تو.

تهیونگ:اینجا یه خری پیدا میشه بگه چشه؟داره از دست می‌ره یه کاری بکنیم

پرستار:آقا آروم باشید لطفاً

تهیونگ:چطوری وقتی عشقم داره میمیره آروم باشم؟هان چطوریی؟

-صدای نگران بابا رو شنیدم که که داد زد یا خدا انگار تازه صورت بی رنگشو دیده بود

تهیونگ:بابا تو حالت خوب نیست تو یکی اروم باش چیزیش نمیشه یعنی نمیزارم بشه

پرستار:آقا نگران نباشید زیاد جدی نیست فقط رشته های عصبیش بهم خورده از ناراحتی زیاد و غش کرده .آقا شما حالتون خوش نیست بفرمایید بشینید رو صندلی دکتر هم به خانم رسیدگی میکنند.اقای محترم شما هم بیاید پروندشو تشکیل بدید ولی قبلش دختر خانم و بزارید رو تخت

تهیونگ:ب...ب..باشه .
-بعد از تشکیل پرونده و حساب کردن و ... رفتم بالا سر آت. ولی قبلش به بابا گفتم که چیزیش نیست تا یه وقت بابا هم غش نکنه

دکتر:این دختر با این سن و سالش چرا این طوری شده؟

تهیونگ:چیشده؟

دکتر:واقعا باید تف تو صورت کسی انداخت که این جوری ناراحتش کرده که کم مونده سکته ناقص بزنه.

تهیونگ:کی به هوش میاد؟

دکتر:چند ساعت بعد.راستی کار کی بود؟

تهیونگ:چی کار کی بود؟

دکتر:لباش زخمیه فکر کردم که ...

تهیونگ: اون وقتی سرما میخوره لباش این طوری میشه

دکتر:ولی زیاد شبیه گاز گرفتنه

....
دیدگاه ها (۷)

⭐‌پارت۳۷/کما⭐‌تهیونگ: اون وقتی سرما میخوره لباش این طوری میش...

⭐‌پارت۳۸/کما⭐‌-رفتم سمت آت و دست ظریفشو گرفتم و یه نگاه به ل...

⭐‌پارت۳۵/کما⭐‌مین سو:میخوای بزنم لهش کنم؟آت:زر مفت نزن نمیتو...

⭐‌پارت۳۴/کما⭐‌آت:خب حله؟ نیشش باز شد و سرشو به معنی مثبت تکو...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۳#

جیمین فیک زندگی پارت ۷۸#

part 9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط