عشق آغشته به خون

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۰۴ (。☬⁠。⁠)⁩

جیمین : جونا دروغ گفت آره .. خوب بگو دیگه
میون‌شی این بار بلند تر گفت : مهم نیست .. برای هیچ کس
جیمین : و هیچ کس جانب من نمیشه ؟
میون‌شی تند نکات ازش دزدید سپس آروم گفت : کتابمو بده
جیمین اخم کرد سپس با لحن کمی بلند گفت : بلنشو و بگیر .. اگه گرفتی حق با توئه ..
میون‌شی عصبی شد سپس با عصبانیت کوچیک بلند شد و تند دستش را سمت کتاب برد ولی کسمین برخلاف میل میون‌شی دستش را بسیار بلند کرد میون‌شی تند گفت: بدش .. به من
جیمین ریز خندید و روی جا خودش چرخید باعث شد میون‌شی هم دورش بگرده ..
میون‌شی : بده گفتم ..
جیمین : بگیرش .
جیمین خندید سپس ناخواسته به مست عقل رفت و روی مبل افتاد بلافاصله میون‌شی هم پا گیر به پای جیمین رویش افتاد .. سکوت شد نه خنده های جیمین بلند شد و نه اخم های میون‌شی
جیمین با لبخند پیروزی تند گفت : دیدی حق با منع ..
میون‌شی اخم کرد سپس تند از روی جیمین بلند شد و بدون حرفی روی صندلیش نشست زیر لب ای ناراحت گفت : جونا باشه کافیه ..
جیمین اخم کرد : بچه نشو دیگه گفتم که دختر عموت دروغ گفت تقصیر من چیه
از روی مبل بلند شد سپس پشت به میون‌شی ایستاد خم شد و کتاب را روی میز گذاشت دست هایش را روی میز گذاشت و زمزمه کنان کنار گوش‌ میون‌شی گفت : ببخشید ..
نفس های داعش به گردن و موهای میون‌شی میخورد و باعث استرس دخترک میشد و این نزدیکی کسی بهش باعث سکسکه ای بی‌وقفه شد ..
جیمین ریز خندید و گفت : سکسکه ؟
میون‌شی دستش را روی دهانش گذاشت و با شرم گفت: همیشه ... اینجوری ..میشه
جیمین : دروغ میگی
میون‌شی : نه بخدا
میون‌شی به سکسکه میان حرف اش خندید و جیمین هم همراهش لبخند زد .. میون‌شی آروم سمت جیمین نگاه کرد هر دو چشم در چشم .. ساکت و در سکوت تنها صدا تپش های قلب هر دو می‌بود ..
دیدگاه ها (۲)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۰۵ (。☬⁠。⁠)⁩با...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۰۵ (。☬⁠。⁠)⁩با...

دلش میخواست بگه دروغ گفت اون یک دروغ بیشتر نیست همه زنا اینج...

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۰۳ (。☬⁠。⁠)⁩چانمی...

دست هایش را دور گردنش حلقه کرد خندید و تند گفت : ممنون ممنون...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۵۷سردرد مزاحم باز هم برگشت .. همان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط