پارت بیست سوم غرببه آشنا
#پارت_بیست_سوم #غرببه_آشنا
ئونسو:
با بکهیون یه عالمه تو خیابونا چرخیدیم...کلی برام آهنگ خوند...باهم عکس گرفتیم...بعدش رفتیم یه جایی یکم دور تر از شهر...از ماشین پیاده شدیم و نشستیم کنار درختی که بالای یه تپه دور افتاده بود...اینجا فاصله داره با شهر و مردمش...اینجا جاییه که منم و بکهیون و شهری ک زیر پامون بود و داشتیم از بالا تماشاش میکردیم...شهری که برای فرار از مردمش اومدیم اینجا،اومدیم تا کسی بکهیونو نشناسه و من براش دردسر نشم....سرمو گذاشتم روشونش:
+بکهیونم
_جان خانوم کوچولو
+منو میبخشی؟
_چرا باید ببخشمت؟
+ببخش که عاشقت شدم...
جابه جا شد و سرمو از رو شونش برداشت...شونه هامو گرفت و برگردوندم سمت خودش..
_معلوم هست چی میگی؟؟!یعنی چی؟؟
+یعنی...یعنی ببخش که مجبوری بخاطر من از مردم دور باشی،ببخش که باید بعد تمرین بخاطر من بیای اینجا...ببخ....
_تو باید منو ببیخشی
+بزار حرفمو بزنم
_نمیخوام حرف بزنی...تو باید منو ببخشی که نمیتونم مثل همه ببرمت رستوران،مثل همه دخترا ببرمت خرید ببرمت برات خوراکی بخرم نمیتونم حتی تو پیجم یه عکس دو نفره بزارم،نمیتونم کسی تو خیابون اذیتت کرد باهاش دعوا کنم که کسی نفهمه عاشقتم تو باید منو ببخشی که نمیتونم به همه معرفیت کنم بگم عاشقتم...ببخش که برای نگه داشتن شغلم دارم تو رو از همه پنهان میکنمم...
چشماش پر بود اشک...چرا من اصن حرف زدم...چیکار کردم با دلش،دستامو حلقه کردم دور گردنش و بغلش کردم
+تو از همه دنیا واسه من مرد تری...بلاخره یه روزی تموم میشه این سختیا...من تا آخر عمرم که شده صبر میکنم حتی اگه تو یه روزی دیگه منو نخوای بازم من عاشقت میمونم...و از این عشق پنهانی با هیچ کس حرف نمیزنم...
_من هیچ وقت ولت نمیکنم من تا همیشه عاشقت میمونم...
+خیلی دوستت دارم
-میدونم چیکار کنم درستش میکنم
+یعنی چی
-هیچی
+بکی نزنه به سرت کاری که نباید رو انجام بدی
-اتفاقا زده به سرم دیگه،میرم پیش لی سومان به کمپانی اطلاع میدم
+دیوونه شدی بکهیون
-آره دیوونه شدم،عاشقت شدم از همون اولش عذابت دادم با خودم
+من برام مهم نیست همینجوری خوبه
-ولی برای من مهمه
چرا عصبانی شد آخه..
-پاشو بریم
+کجا بکهیون تازه اومدیم بشین یکم
-کاردارم میگم پاشو
+چه کاری داری آخه نصف شبی
-میخوام برم پیش سوهو هیونگ
+اما بکهیون
-نمیتونی منصرفم کنی سوار شو
خودش رفت نشست...من همینجوری مونده بودم سرجام،میخواد چیکار کنه آخه...دستشو گذاشت رو بوق ترسیدمم سرشو آورد از پنجره بیرون
- یاااا نشنیدی چی گفتمم؟؟سواررر شوووو دیگه
+باشه اومدم اومدم
با آخرین سرعت حرکت میکرد،منو پیاده کرد جلو در خونه و سریع رفت...کاش سوهو بتونه جلوشو بگیره
کاری از نویسنده گروه:
@forough_wolf #exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
ئونسو:
با بکهیون یه عالمه تو خیابونا چرخیدیم...کلی برام آهنگ خوند...باهم عکس گرفتیم...بعدش رفتیم یه جایی یکم دور تر از شهر...از ماشین پیاده شدیم و نشستیم کنار درختی که بالای یه تپه دور افتاده بود...اینجا فاصله داره با شهر و مردمش...اینجا جاییه که منم و بکهیون و شهری ک زیر پامون بود و داشتیم از بالا تماشاش میکردیم...شهری که برای فرار از مردمش اومدیم اینجا،اومدیم تا کسی بکهیونو نشناسه و من براش دردسر نشم....سرمو گذاشتم روشونش:
+بکهیونم
_جان خانوم کوچولو
+منو میبخشی؟
_چرا باید ببخشمت؟
+ببخش که عاشقت شدم...
جابه جا شد و سرمو از رو شونش برداشت...شونه هامو گرفت و برگردوندم سمت خودش..
_معلوم هست چی میگی؟؟!یعنی چی؟؟
+یعنی...یعنی ببخش که مجبوری بخاطر من از مردم دور باشی،ببخش که باید بعد تمرین بخاطر من بیای اینجا...ببخ....
_تو باید منو ببیخشی
+بزار حرفمو بزنم
_نمیخوام حرف بزنی...تو باید منو ببخشی که نمیتونم مثل همه ببرمت رستوران،مثل همه دخترا ببرمت خرید ببرمت برات خوراکی بخرم نمیتونم حتی تو پیجم یه عکس دو نفره بزارم،نمیتونم کسی تو خیابون اذیتت کرد باهاش دعوا کنم که کسی نفهمه عاشقتم تو باید منو ببخشی که نمیتونم به همه معرفیت کنم بگم عاشقتم...ببخش که برای نگه داشتن شغلم دارم تو رو از همه پنهان میکنمم...
چشماش پر بود اشک...چرا من اصن حرف زدم...چیکار کردم با دلش،دستامو حلقه کردم دور گردنش و بغلش کردم
+تو از همه دنیا واسه من مرد تری...بلاخره یه روزی تموم میشه این سختیا...من تا آخر عمرم که شده صبر میکنم حتی اگه تو یه روزی دیگه منو نخوای بازم من عاشقت میمونم...و از این عشق پنهانی با هیچ کس حرف نمیزنم...
_من هیچ وقت ولت نمیکنم من تا همیشه عاشقت میمونم...
+خیلی دوستت دارم
-میدونم چیکار کنم درستش میکنم
+یعنی چی
-هیچی
+بکی نزنه به سرت کاری که نباید رو انجام بدی
-اتفاقا زده به سرم دیگه،میرم پیش لی سومان به کمپانی اطلاع میدم
+دیوونه شدی بکهیون
-آره دیوونه شدم،عاشقت شدم از همون اولش عذابت دادم با خودم
+من برام مهم نیست همینجوری خوبه
-ولی برای من مهمه
چرا عصبانی شد آخه..
-پاشو بریم
+کجا بکهیون تازه اومدیم بشین یکم
-کاردارم میگم پاشو
+چه کاری داری آخه نصف شبی
-میخوام برم پیش سوهو هیونگ
+اما بکهیون
-نمیتونی منصرفم کنی سوار شو
خودش رفت نشست...من همینجوری مونده بودم سرجام،میخواد چیکار کنه آخه...دستشو گذاشت رو بوق ترسیدمم سرشو آورد از پنجره بیرون
- یاااا نشنیدی چی گفتمم؟؟سواررر شوووو دیگه
+باشه اومدم اومدم
با آخرین سرعت حرکت میکرد،منو پیاده کرد جلو در خونه و سریع رفت...کاش سوهو بتونه جلوشو بگیره
کاری از نویسنده گروه:
@forough_wolf #exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
۸.۰k
۳۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.