بنفش من
بنفش من 2
Part12
+تهیونگ اومد داخل وای چقدر جذاب و اقا شده اون کت شلوار مشکی خیلی بهش میاد اومد نزدیک و دستش رو دور کمرم حلقه کرد
_چرا باید اینقدر شبیه فرشته ها باشی...
+چرا باید اینقدر جذاب و جنتلمن باشی.. هوم..
_حیف که حامله ای وگرنه نشونت میدادم جنتملن رو
+فعلن که نمیتونی
÷اگه لاس زدن تموم شد گمشید ملت منتظرن
+اوه شت جیمین کی اومدی
_چه خشن شدی جیمین
÷من رفتم زودتر بیایید... و ات 🌚یادت نره ها
+باشه 😏
_چیووو به منم بگید خب
+هیچی هیچی دستشو گرفتم و رفتیم از پله ها رفتیم پایین که همه ی نگاه ها افتاد رو ما و صدای پچ پچ بلند شد رفتیم جای عقد و روبه روی هم قرار گرفتیم... که عاقد گفت
@شیم ات آیا حاضری کیم تهیونگ را به عنوان همسر خود بپذیری؟
+بله... قول میدم با دل و جون تا اخرش بمونم و وفا دار باشم
سوگند یاد میکنم
@کیم تهیونگ ایا حاضری شیم ات را به عنوان همسر خود بپذیری؟
_بله سوگند یاد میکنم همیشه ازش محافظت کنم و حتی نذارم طعم غم رو بچشه.. و اوبین و اخرین عشقم خاهد موند
@تبریک میگم شما زن و شوهر اعلام شدید...
میتونید همو ببوسید
+به تهیونگ نگاه کردم که یهو لبشو گذاشت رو لبم و همه تشویق کردن
که بلاخره نوبت پرتاب گل شد
پشت به دخترا ایستادم و گل رو گرفتم بالا که چرخیدم و به سمت سایان رفتم و گل رو گرفتم سمتش
^خل شدی ات؟
+بر گرد
^برگشتم که دیدم جیمین زانو زده و یه حلقه تو دستشه
÷سایان میشه تا ابد مال من باشی و کنارم باشی با من ازدواج میکنی؟
^شوکه بهش نگاه کردم که با لکنت گفتم بله که منو بلند کرد و تو هوا چرخوند
+داشتم به کفترای عاشق نگاه میکردم که تهیونگ اومد
_پس منظور تو و جیمین این بود
+اره
_خنده.....
و اینگونه همگی شاد زندگی کردن
پایان
چطور بود بچه ها؟
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part12
+تهیونگ اومد داخل وای چقدر جذاب و اقا شده اون کت شلوار مشکی خیلی بهش میاد اومد نزدیک و دستش رو دور کمرم حلقه کرد
_چرا باید اینقدر شبیه فرشته ها باشی...
+چرا باید اینقدر جذاب و جنتلمن باشی.. هوم..
_حیف که حامله ای وگرنه نشونت میدادم جنتملن رو
+فعلن که نمیتونی
÷اگه لاس زدن تموم شد گمشید ملت منتظرن
+اوه شت جیمین کی اومدی
_چه خشن شدی جیمین
÷من رفتم زودتر بیایید... و ات 🌚یادت نره ها
+باشه 😏
_چیووو به منم بگید خب
+هیچی هیچی دستشو گرفتم و رفتیم از پله ها رفتیم پایین که همه ی نگاه ها افتاد رو ما و صدای پچ پچ بلند شد رفتیم جای عقد و روبه روی هم قرار گرفتیم... که عاقد گفت
@شیم ات آیا حاضری کیم تهیونگ را به عنوان همسر خود بپذیری؟
+بله... قول میدم با دل و جون تا اخرش بمونم و وفا دار باشم
سوگند یاد میکنم
@کیم تهیونگ ایا حاضری شیم ات را به عنوان همسر خود بپذیری؟
_بله سوگند یاد میکنم همیشه ازش محافظت کنم و حتی نذارم طعم غم رو بچشه.. و اوبین و اخرین عشقم خاهد موند
@تبریک میگم شما زن و شوهر اعلام شدید...
میتونید همو ببوسید
+به تهیونگ نگاه کردم که یهو لبشو گذاشت رو لبم و همه تشویق کردن
که بلاخره نوبت پرتاب گل شد
پشت به دخترا ایستادم و گل رو گرفتم بالا که چرخیدم و به سمت سایان رفتم و گل رو گرفتم سمتش
^خل شدی ات؟
+بر گرد
^برگشتم که دیدم جیمین زانو زده و یه حلقه تو دستشه
÷سایان میشه تا ابد مال من باشی و کنارم باشی با من ازدواج میکنی؟
^شوکه بهش نگاه کردم که با لکنت گفتم بله که منو بلند کرد و تو هوا چرخوند
+داشتم به کفترای عاشق نگاه میکردم که تهیونگ اومد
_پس منظور تو و جیمین این بود
+اره
_خنده.....
و اینگونه همگی شاد زندگی کردن
پایان
چطور بود بچه ها؟
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۱۹.۳k
- ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط