مروارید آبی
مروارید آبی
Part ³¹
ویو لانا
که صدای روشن کردن گاز و شنیدم
کوک داشت زیر گاز و روشن میکرد که برگشت سمتم
_هی خانم خانما میخوای چی درست کنی؟
+ چرا بدون اینکه وسایل و اماده کنی زیر گاز و روشن کردی؟ (تمسخر)
_ میخوام شعله گرم شه (تمسخر)
+ (خنده) میخوام جاجانگمیون درست کنم
تو چی؟
_دوکبوکی میخوام دهنتتتتت اتیش بگیرههههه (کشش میده)
+هه (پوزخند)
خب پس وسایلاش داخله یخچاله
_حله (چشمک)
ویو کوک
بعد از یکساعت حس رقابت بین من و لانا
غذا ها حاضر شده بود هردو براشون خیلی زحمت کشیده بودیم و براش تزئین کرده بودیم لانا بعد از تزئین وسایلای روی میز و جمع کرد و همه رو چید جلوی اپن
_این چه کاریه؟ (پوکر فیس)
+نگران نباش اخرش همه رو من جمع میکنم
_پس خوبه
+هوففف
بعد از اینکه لانا وسایل روی میز و جمع کرد منم رفتم کمکش و وسایل ناهار و چیدم روی میز
دو تا ظرف و دوتا لیوان با قاشق و چاپستیک
_لانا نوشیدنی چی داریم؟
+ اب (لبخند کرم)
_ (پوکر فیس) خب بشین
هردو نشستن و شروع کردن غذا خوردن اول غذای همدیگه رو مزه کردن و بعد غذای خودشون و به غذای همدیگه نمره دادن
_نه خوشم اومد زنه اشپز گرفتم
+منم خیلی خوشمزه بود افرین
_ایبابا بایدم خوشمزه باشه بلخره چند سال اشپز بودم
+جدی میگی؟
_ هوم اره چند سال که برای تحصیل رفته بودم امریکا پیش پدربزرگ مجبور بودم برای خرجی خودم برم داخل رستوران کار کنم
+پس خوبه
_ چیش؟
+اینکه حداقل مزه بدبختی و بی پولی رو هم چشیدی
_خب...همه ادمای پولداری که الان میبینی لانا همه شون پول تلاش و پشتکار خودشون و میخورن
هیچکسی وجود نداره که تلاش کرده باشه و بی نتیجه باشه تلاشاش
+درسته
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part ³¹
ویو لانا
که صدای روشن کردن گاز و شنیدم
کوک داشت زیر گاز و روشن میکرد که برگشت سمتم
_هی خانم خانما میخوای چی درست کنی؟
+ چرا بدون اینکه وسایل و اماده کنی زیر گاز و روشن کردی؟ (تمسخر)
_ میخوام شعله گرم شه (تمسخر)
+ (خنده) میخوام جاجانگمیون درست کنم
تو چی؟
_دوکبوکی میخوام دهنتتتتت اتیش بگیرههههه (کشش میده)
+هه (پوزخند)
خب پس وسایلاش داخله یخچاله
_حله (چشمک)
ویو کوک
بعد از یکساعت حس رقابت بین من و لانا
غذا ها حاضر شده بود هردو براشون خیلی زحمت کشیده بودیم و براش تزئین کرده بودیم لانا بعد از تزئین وسایلای روی میز و جمع کرد و همه رو چید جلوی اپن
_این چه کاریه؟ (پوکر فیس)
+نگران نباش اخرش همه رو من جمع میکنم
_پس خوبه
+هوففف
بعد از اینکه لانا وسایل روی میز و جمع کرد منم رفتم کمکش و وسایل ناهار و چیدم روی میز
دو تا ظرف و دوتا لیوان با قاشق و چاپستیک
_لانا نوشیدنی چی داریم؟
+ اب (لبخند کرم)
_ (پوکر فیس) خب بشین
هردو نشستن و شروع کردن غذا خوردن اول غذای همدیگه رو مزه کردن و بعد غذای خودشون و به غذای همدیگه نمره دادن
_نه خوشم اومد زنه اشپز گرفتم
+منم خیلی خوشمزه بود افرین
_ایبابا بایدم خوشمزه باشه بلخره چند سال اشپز بودم
+جدی میگی؟
_ هوم اره چند سال که برای تحصیل رفته بودم امریکا پیش پدربزرگ مجبور بودم برای خرجی خودم برم داخل رستوران کار کنم
+پس خوبه
_ چیش؟
+اینکه حداقل مزه بدبختی و بی پولی رو هم چشیدی
_خب...همه ادمای پولداری که الان میبینی لانا همه شون پول تلاش و پشتکار خودشون و میخورن
هیچکسی وجود نداره که تلاش کرده باشه و بی نتیجه باشه تلاشاش
+درسته
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۶.۷k
- ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط