پارت ۸
فردا شد امروز کلاسا برگذار نمیشدن هرمیون از صبح داشت آماده میشد و من نمی فهمیدم استرسش برای چیه
هرمیون: وای موهام خوب نمیشه
ی وردی رو آروم زیر لب گفتم و به موهای هرمیون اشاره کردم که موهاش ب گوجه ایه خیلی خوشگل شد
هرمیون : ها ... رین
رین : قابلتو نداشت
تخت من بالای تخت هرمیون بود و نشسته بودم داشتم کتاب میخوندم
هرمیون : تو نمیری جشن
رین : نچ...
هرمیون : فکر میکردم هری بهت بگه
رین : گفت ولی گفتم بهتره با جنی بره من حوصله ی جشن رو ندارم
هرمیون : یالا ... دانبلدور گفته باید حتما یک ساعت اول رو حضور داشته باشیم
اون قو ی کاغذی رو ورداشتم ی چیزی روش نوشتم و زدم رو بالش که پرواز کرد و رفت پیش دریکو بهش گفته بودم بعد یک ساعت اول بپیچیم بریم
هرمیون : یالا بلند شو ی لباس بپوش بریم تم خونه ی ما میتونه مشکی باشه که نه قرمز ، صورتی ... تو لباس داری ؟
رین : کت شلوار نمیشه
هرمیون : معلومه که نمیشه
رین : ی کاریش میکنم
هرمیون : قبلش بگو ببینم میتونی آرایش خیلی کم کنی ؟
رین : معلومه
جلوی صورتش ی بشکن زدم که یکم صورتش آرایش شد
رین : فکر نکنم هیچ وقت بتونم به خوشگلیه تو برسم
هرمیون : به نظرم خودتو جلو آینه ندیدی ... نیومده از هر خونه کم کم سه تا پسر روت کراش زدن
رین : اینطوری هم نیست
هرمیون : به هر حال دو ساعت دیگه جشنه همه زود تر رفتن پیش خانواده هاشون منم دارم میرم تو هم حاضر شو بیا
ی حموم ده دقیقه ای گرفتم و اومدم
رین: حالا چی بپوشم ؟
هری پاتر #
هرمیون: وای موهام خوب نمیشه
ی وردی رو آروم زیر لب گفتم و به موهای هرمیون اشاره کردم که موهاش ب گوجه ایه خیلی خوشگل شد
هرمیون : ها ... رین
رین : قابلتو نداشت
تخت من بالای تخت هرمیون بود و نشسته بودم داشتم کتاب میخوندم
هرمیون : تو نمیری جشن
رین : نچ...
هرمیون : فکر میکردم هری بهت بگه
رین : گفت ولی گفتم بهتره با جنی بره من حوصله ی جشن رو ندارم
هرمیون : یالا ... دانبلدور گفته باید حتما یک ساعت اول رو حضور داشته باشیم
اون قو ی کاغذی رو ورداشتم ی چیزی روش نوشتم و زدم رو بالش که پرواز کرد و رفت پیش دریکو بهش گفته بودم بعد یک ساعت اول بپیچیم بریم
هرمیون : یالا بلند شو ی لباس بپوش بریم تم خونه ی ما میتونه مشکی باشه که نه قرمز ، صورتی ... تو لباس داری ؟
رین : کت شلوار نمیشه
هرمیون : معلومه که نمیشه
رین : ی کاریش میکنم
هرمیون : قبلش بگو ببینم میتونی آرایش خیلی کم کنی ؟
رین : معلومه
جلوی صورتش ی بشکن زدم که یکم صورتش آرایش شد
رین : فکر نکنم هیچ وقت بتونم به خوشگلیه تو برسم
هرمیون : به نظرم خودتو جلو آینه ندیدی ... نیومده از هر خونه کم کم سه تا پسر روت کراش زدن
رین : اینطوری هم نیست
هرمیون : به هر حال دو ساعت دیگه جشنه همه زود تر رفتن پیش خانواده هاشون منم دارم میرم تو هم حاضر شو بیا
ی حموم ده دقیقه ای گرفتم و اومدم
رین: حالا چی بپوشم ؟
هری پاتر #
۲.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.