سوپرایز تولد کوکی(چند پارتی)
سوپرایز تولد کوکی (چند پارتی)
ته: چی شده؟
کوک: ات! اتو دزدیدن
ته: چی؟ شوکه زدن
ته: ینی چی؟ خب... خب چرا نگفت من براش برم خرید
کوک: ینی چی؟
ته: ا ت! خب ا ت میخواست سوپرایزت کنه اما الان... الان اینطوری شد
کوک: باید 100 میلیار وون جور کنم(خودم نمیدونم 100 میلیارد وون چقدر:|)
ته: چی؟ حالا چیکار میکنی؟
کوک: نمیدونم ولی نباید به پلیس خبر بدم وگرنه اتو میکشه
ته: خب از صندوق استفاده کن منم بهت قرض میدم
دستمو گذاشتم رو شونشو
کوک: ممنون
ته: فعلا ا ت مهمه
«««
ته: بیا داداش اینم کیف نصفشو تونستم جور کنم فقط
کوک: خوبه ممنون منم تونستم نصفه دیگشو جور کردم
ته: بریم؟
کوک: کجا؟ خودم تنهایی میرم
ته: نه داداش تنها نمیفرستمت
کوک: خیله خب
با تهیونگ رفتیم به ادرسی که فرستاده بودن
««««
ته: اخه وسط خیابون؟
کوک: نمیدونم ادرس همینجارو نشون میده
ته: ینی چی؟
*صدای نوتیف گوشی
گوشیمو چک کردم یه پیام اومده بود
(_بیا طرفه ون همونجا وایستا)
کوک: ون؟
دورو برمو نگاه انداختم یه ون مشکی اون طرفه خیابون ایستاده بود
کوک: تهیونگ بریم
از خیابون رد شدم رفتم سمت ون
بلند داد زدم
کوک: من پولتو جور کردم، فقط ا تو بهم برگردون
یهو دره ون باز شدو کلی بادکنک اومد بیرونو
ا ت: سوپرایز
وقتی صدای ا تو شنیدم متوجه شدم چی شده
ا ت بدو بدو از تو ون اومد بیرون
بدون اینکه چیزی بهش بگم بغلش کردمو فشارش دادم
ا ت: تولدت مبارک زندگیم
اشک از تو چشام اروم اروم ریخت
کوک: نگرانت شدم
اروم از بغلم در اومد
ا ت: نگرانه من نباش من خوبم مگه میشه دزدیده بشم دهنشونو خورد میکردم منو دسته کم نگیر*لبخند
ا ت: تولدت برای هزارومین بار مبارک
کوک:*لبخند
لحظه ی خوشایندی برام بود
««««
ا ت: خب ارزو کن و شمعارو فوت کن
چشامو بستم
ارزو میکنم هرچی ارامش برایه بهترینام باشه
چشامو اروم باز کردمو شمعو فوت کردم
ته ا.ت زنه ته: تولدت مبارک تولدت مبارک تودت مبارک
یه تیکه از کیکو برش دادمو گذاشتم تو دهنه ا ت
فکر میکردم از طرفه ا ت به کل فراموش شدم اما واقعا امروز سوپرایز شدم
پایان:)
ته: چی شده؟
کوک: ات! اتو دزدیدن
ته: چی؟ شوکه زدن
ته: ینی چی؟ خب... خب چرا نگفت من براش برم خرید
کوک: ینی چی؟
ته: ا ت! خب ا ت میخواست سوپرایزت کنه اما الان... الان اینطوری شد
کوک: باید 100 میلیار وون جور کنم(خودم نمیدونم 100 میلیارد وون چقدر:|)
ته: چی؟ حالا چیکار میکنی؟
کوک: نمیدونم ولی نباید به پلیس خبر بدم وگرنه اتو میکشه
ته: خب از صندوق استفاده کن منم بهت قرض میدم
دستمو گذاشتم رو شونشو
کوک: ممنون
ته: فعلا ا ت مهمه
«««
ته: بیا داداش اینم کیف نصفشو تونستم جور کنم فقط
کوک: خوبه ممنون منم تونستم نصفه دیگشو جور کردم
ته: بریم؟
کوک: کجا؟ خودم تنهایی میرم
ته: نه داداش تنها نمیفرستمت
کوک: خیله خب
با تهیونگ رفتیم به ادرسی که فرستاده بودن
««««
ته: اخه وسط خیابون؟
کوک: نمیدونم ادرس همینجارو نشون میده
ته: ینی چی؟
*صدای نوتیف گوشی
گوشیمو چک کردم یه پیام اومده بود
(_بیا طرفه ون همونجا وایستا)
کوک: ون؟
دورو برمو نگاه انداختم یه ون مشکی اون طرفه خیابون ایستاده بود
کوک: تهیونگ بریم
از خیابون رد شدم رفتم سمت ون
بلند داد زدم
کوک: من پولتو جور کردم، فقط ا تو بهم برگردون
یهو دره ون باز شدو کلی بادکنک اومد بیرونو
ا ت: سوپرایز
وقتی صدای ا تو شنیدم متوجه شدم چی شده
ا ت بدو بدو از تو ون اومد بیرون
بدون اینکه چیزی بهش بگم بغلش کردمو فشارش دادم
ا ت: تولدت مبارک زندگیم
اشک از تو چشام اروم اروم ریخت
کوک: نگرانت شدم
اروم از بغلم در اومد
ا ت: نگرانه من نباش من خوبم مگه میشه دزدیده بشم دهنشونو خورد میکردم منو دسته کم نگیر*لبخند
ا ت: تولدت برای هزارومین بار مبارک
کوک:*لبخند
لحظه ی خوشایندی برام بود
««««
ا ت: خب ارزو کن و شمعارو فوت کن
چشامو بستم
ارزو میکنم هرچی ارامش برایه بهترینام باشه
چشامو اروم باز کردمو شمعو فوت کردم
ته ا.ت زنه ته: تولدت مبارک تولدت مبارک تودت مبارک
یه تیکه از کیکو برش دادمو گذاشتم تو دهنه ا ت
فکر میکردم از طرفه ا ت به کل فراموش شدم اما واقعا امروز سوپرایز شدم
پایان:)
۲۴۶.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.